۱۳۹۲ بهمن ۲۷, یکشنبه

نامه نهم روح‌اله زم به آ‌یت‌اله خامنه‌ای «مذاکره یا رعایت منافع ملی» / ۰۱ اسفند ۱۳۹۱

جناب آیت الله سید علی خامنه ای
مقام رهبری جمهوری اسلامی ایران
با سلام
اینک که نامه نهم خود را خدمت جنابعالی ارسال میکنم قصد ندارم به مانند مکاتبات پیشین با آن جناب , مجالی طولانی را به خود اختصاص دهم. خوانندگان این مکاتبات کلام  گزیده و کوتاه می طلبند و شما نیز باید برای مدیریت شرایط موجود و بحرانی کشور , زمان بیشتری را اختصاص دهید.
هر چند بنا بر سابقه , اطلاع دارم که چشمان جنابعالی به خواندن متون طولانی عادت مندند.
زمانی طولانی تا برگزاری انتخابات ریاست جمهوری باقی نمانده است و کشور روز به روز در بحرانهای طوفنده تری فرو می رود.همانگونه که جنابعالی وقوف دارید خون جوانهای برومند بسیاری بر سنگفرش خیابانها معطل مانده است و خانواده های زیادی با شنیدن نام ” انتخابات ” اخم درهم فرو کشیده ,بغض خویش را فرو میخورند و مطالبات واقعی خود را از جنابعالی و بعنوان حاکم امارت میکنند. فارغ از اینکه اگر قرار بود انتخابات ” تغییر دهنده ” شرایط موجود باشد , شرکت در آن از “خواسته های” جنابعالی تلقی نمی شد!

بد نیست که نظری هر چند کوتاه به حوادث انتخابات ریاست جمهوری سال 1388 بیفکنم تا مجددا یادآور شوم نظر جنابعالی به چه کسی نزدیک تر بوده است! و چطور شد که بر خلاف وصیت نامه آیت الله خمینی , کشور را بدست نا اهلان و نامحرمان سپردید. یادآوری نمایم که خونهای بسیاری از جوانان و غیوران این سرزمین , با فرمان خون جنابعالی در نماز جمعه معروفتان بر زمین ریخته شد و آراء میلیونی مردم به رییس جمهور منتخب – میر حسین موسوی – نادیده انگاشته شد. رییس جمهور دولت کودتا با زیرکی تمام خود را در هزار توی عبای جنابعالی پنهان کرد و به سیاحت کشور با نام “سفرهای استانی” پرداخت و انواع دسیسه را درهم تنید تا مردم و کشور را به یغما برده و مردم داغدار را به استهزاء بگیرد.خاطرم هست جنابعالی فرزندان پاک ملت را ” بی بصیرت ” خوانده و آنان را با عناوین واهی به بند کشیدید و دلیل شدید تا کشور از زحمات افراد با تجربه بی بهره بماند و خانواده های زندانیان سیاسی  را به “عذابی بس الیم” دچار فرمودید , بی آنکه بپندارید باید در مقام “بندگی” و نه “خدایی” در فردای پس از این , در برابر “خداوند واقعی” اعمال خویش را پاسخگو باشید
سپس با برنامه ای ” مهندسی شده ” به مانند همان انتخابات , توسط سیستم امنیتی و نظامیان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی  و با خطابه ای در نماز جمعه که توسط آیت الله احمد جنتی دبیر شورای نگهبان قرائت شد , مقدمات حصر دو نامزد شناخته شده و برتر انتخابات را فراهم نمودید و از آن تاریخ تا کنون آسایش را از عزیزان ملت سلب کرده و قهر”خداوند واقعی” را بر “خداوندی پوشالی” خریدید

اکنون پس از گذشت سه سال و اندی که به خاطرات ایام ماضی  رجوع میکنم می بینم چگونه “بازجوهایمان” در زندانها , با شنیدن نام میرحسین موسوی و مهدی کروبی خون در چهره هاشان غلطان می شد و آرزو طلب داشتند که این دو عزیز , روزی به دست ناپاک آنها سپرده شوند تا حجاب افکنند از چهره واقعی جمهوری اسلامی ایران و طرحی افکنند که سازمان اطلاعات و امنیت کشور ( ساواک ) را رو سفید کنند که نکرد با برجسته ترین مخالفین مذهبی خود در زمان پهلوی . اکنون سه سال است که آنها را به آرزوی خویش رسانده اید و نه تنها این دو همراه مردم را در اختیار دارند, بلکه ” شیر ” را در بیشه  نیافته , با سیرت و صورت نخراشیده شان با هیبتهای هیولاگون به حریم خانوادگی این عزیزان یورش برده و بر عزیزانشان می تازند و به شما عرض میکنم که  بترسید از وارونگی روزگار و چنان کنید که دوست دارید با شما , چنان رفتار شود
خاطراتی را از کتاب زندگینامه جنابعالی( شرح اسم)  مرور کرده ام که بر ” منصف ” بودن ماموران حکومت شاهنشاهی ایران در حکومت پیشین شهادت داده اید, در حالیکه  خود در دوران زمامداری تان به حق و عدالت در برابر مخالفینتان رفتار ننموده اید و برخلاف فرمایشات مکررتان “جذب حداقلی و دفع حداکثری” داشته اید.قطعا بسیاری از خوانندگان این مرقومه  با بنده هم عقیده اند که پس از آن نماز جمعه خونین معروف, تکلیف عدالت از شما ساقط شد و جنابعالی شرایط مصرح در قانون و شرع را برای هدایت جامعه از دست داده اید.”عدم تبعیت” منصوبان حکومتی تان از دستورات را “تصادفی” تلقی نفرمایید.این حکایت همان رخدادی ست که عرض کردم. مکررا به یاد “منابر” سراسر وعظ علما در سالهای پیشین انقلاب اسلامی و صدر انقلاب افتاده ایم که چگونه بنام دین و اسلام نیرنگ خوردیم و چگونه کلاهی گشاد بر سر ملتی رفت و این ” فرورفتگی” تا قفا , بنام دین و شرع مقدس تاکنون ادامه دارد و “جهل جماعت” برای هر کس نان نداشته باشد برای شما آب داشته است

جناب آیت الله

ما و بسیاری از افراد دلسوز کشور که خیل عظیمی از آنان در زندانها درافکنده شده اند و عدد بسیاری دیگر اکنون به موجب مراحم جنابعالی و حکومت اسلامی در خارج از زادگاه خود در تبعیدی خود خواسته بسر میبرند , حقا و انصافا برای آتیه کشورمان نگران هستیم . هر چند منشاء اصلی درگیری قدرت در ساختار فعلی جمهوری اسلامی را شخص جنابعالی و اختیارات نامحدود جایگاه ولایت مطلقه فقیه می پنداریم و طبیعتا باید از اینکه حکومت شما به ” دست با کفایت ” خودتان , در تنگنای سقوط قرار دارد خرسند باشیم, ولیکن این امر موجب نمی شود ناخشنودی خود را از شرایط حال حاضر کشور کتمان کنیم و برای اوضاع اسفبار مردم تحت ستم و کشور تحت فشار , نگران و آزرده خاطر نباشیم
هر روز اخباری آزارنده  گوش را می خراشد . در این اثنا ” رهبر بابصیرت ” , چندیست صحبت از بصیرت نمی فرمایند و گوشها را نمی نوازند و خوشبختانه دندانهای ما هم مدتی ست با آسایهم را می نوازند و دیگر روی هم فشار نمی آورند

گوشهای به واقع شنوا و چشمان به واقع با بصیرت , از درک این مفهوم عاجز نیستند که جنابعالی بعنوان “پرنفوذترین فرد کشور” در حادث شدن این اوضاع اسفناک       ” تقصیرعمده ” را دارید. لذا در راستای ” فرافکنی ” , مسئولیت خویش را بر گردن غلامان افکنده و غلامان را ” فعلا ” نصیحت می فرمایید و در جایی هم آنها را به خدا “واگذار” می فرمایید ! می پندارید مدیریت اوضاع کشور آنگونه است که همه ” اطراف ” حادثه را محکوم کرده , از تریبون عمومی آنها را خطاکار نامیده , در روبروی دوربین های تلوزیونی و پرژکتورهای نورانی , چهره حق به جانب به خود گرفته , بی آنکه کسی جرات سوال داشته باشد که : به راستی “نقش رهبری” در این فجایع واشتباهات و پدید آوری این اوضاع تا چه حد است ؟ بی گمان اگر کسی شجاعت داشت از شما سوال کند و شما نیز به مانند ” مقامی پاسخگو” به حق سخن می راندید , نقش جنابتان را باید بعنوان “تهیه کننده” این قصه , بازگو می کردید. تو گویی گره کار مشکلات کشور تحت زعامت “رهبری فرزانه” , با ” نصیحت ” و ” واگذاری افراد خاطی به حضرت الله ” مرتفع می گردد که اگر چنین بود اساسا نیازی به کار و فعالیت و مدیریت در پهنه کشور نبود.چنانکه همگی در خانه نشسته , پای روی پای انداخته, حل مشکلات را از خدای بزرگ مسئلت می نمودیم !! این پرسش بر من و بسیاری از همفکرانم جاری ست که چه زمانی مقرر است جنابعالی بعنوان “عالیترین” فرد حکومت ایران قبول مسئولیت فرموده وخطاهای خویش را به گردن بگیرید؟؟ بلا شک اگر اوضاعی چنین شکننده و اسفناک در کشورهایی مانند “موریتانی” و              ” موزامبیک ” (که اتفاقا جمهوری اسلامی در این دوران روابط نزدیکی با آنها دارد) هم رخ داده بود , حاکمانش بارها از مردم پوزش طلبیده و خود را در معرض برکناری قرار می دادند . ما چه کنیم که شما را عزمی به عذرخواستن از ولی نعمتانتان نیست , چه رسد به ترک تخت شاهی! این ایام بیش از هر زمان دیگری  سخنان آیت الله خمینی را بیاد می آورم که خطاب به ” میر حسین موسوی ” نوشت: “مخالفین شما حتی عرضه اداره یک نانوایی را هم ندارند” و کیست که نداند بزرگترین مخالف مهندس موسوی در زمان نخست وزیری او شخص شما بودید و بارها از او نزد آیت الله خمینی گله بردید و آن گریه معروف در پشت بام ساختمان ریاست جمهوری و گلایه از آیت الله خمینی و …جریاناتی که تکرارش خاطرتان را می آزارد

جناب آیت الله خامنه ای

سخنرانی اخیر شما را در جمع “منتخب” مردم تبریز شنیدم . چنان دین و سیاست را با هنرمندی بر هم غلطاندید که به مانند آنرا بارها از شما مشاهده کرده ام و سوگ شماری از حضار در همان مجلس , بنده را به خنده وا داشت ! گویی آن دیدگان گریان , فراموش کرده اند که سبب ساز چنین ملغمه ای , سخنران همان مجلس است .   بر من مشهود  بود که شور و تحکم همیشگی در خطابه تان نیست و گویا دیگر “مرغ یک پا ندارد”  ! و دریافته اید که ناله دردمندان , خونهای معطل مانده بر زمین , آه دلسوز مادران داغ فرزند دیده, سینه گداخته زندانیان سیاسی و خانواده هایشان و … , می تواند بالاخره ” پاگیر” جنابعالی وحکومتی گردد که کوس ” انا الحق ” دارد و می رود که وعده الهی را محقق سازد تا بساط  ظلم حاکم را بر باد کند.

مقرر فرموده بودید ” محمود ” بیاید تا ” حمد ” جنابتان کند , نه خواب از چشمان ” همای تان ” برباید و چنان دولتتان را زمین گیر کند که  ناسزا گویید بر آسمان و زمین و خلق  را متهم بر ” غلط کردن ” نمایید تا از “حیلت محمود” چند صباحی دیگر در امان بمانید و زمان برای رهبری خویش بخرید.

اخبار واصله و محرمانه  حکایت از آن دارد که جنابعالی برای ” مصون ماندن ” از حیلت محمود , مخفیانه و دور از انظار مردم , اقدام  به مذاکره و احیانا معامله با “شیطان بزرگ” کرده اید  تا تن به رفع حصر “میر و شیخ ” و حکومت مجدد اصلاح طلبان حکومتی ندهید و نیز از گزند ” ناسپاسی محمود ” در امان بمانید. ما و سایر آگاهان از سیاستهای حکومتی جنابعالی , همواره در خاطر داریم  هر کجا که جنابتان  در انظار خلق خدا , امری را به شدت نهی فرموده , اتفاقا همان امر ” مجال شبهه ” بوده است و باید با ” دیده تردید ” به آن نگریسته شود. فی المثل عارضم که شما در سالهای نه چندان دور با شدت از “حمله به کوی دانشگاه تهران در سال  1378 ” تبری جستید , اما منصوبان شما , پرونده عاملان آن جنایت را با محکومیت ” دزدیدن ریش تراشی” توسط یک سرباز وظیفه مختومه کردند . بعدها در حوادث بعد از انتخابات ریاست جمهوری سال 1388 , از “جنایات کهریزک” ابراز انزجار فرمودید.اما سعید مرتضوی متهم ردیف اول جنایت کهریزک , همچنان بر کرسی بزرگترین سازمان اقتصادی کشور تکیه زده و اخیرا نیز بیان نموده همواره سرباز کوچکی جهت اجرای “منویات جنابعالی” بوده است. بماند که سردار “احمدرضا رادان ” از انظار مخفی مانده است و در کمین حادثه دیگریست که چونان غلامی حلقه به گوش هر بامداد , با هلیکوپتر به “کهریزکی دیگر” بشتابد , بر تن بیگناهان شلاقی نوازد و با همان مرکب پرنده به میدان ونک ( ستاد ناجا ) باز گردد. از خاطر محو نمی شود که جنابعالی قبل از تایید صحت انتخابات ریاست جمهوری در سال 88 توسط شورای نگهبان, دست به انجام عملی ” فراقانونی” بردید .غافل از اینکه آن شتابزدگی خود دلیلی بر وجود ” ریگی به کفش انتخابات ” ( بخوانید انتصابات) برای چشمان آگاه و وجدانهای بیدار داشت . حضرتعالی در سالیان مدید رهبری خود , بارها و بارها عنوان فرمودید که از حزب الله لبنان و سازمانهای مقاومت فلسطینی صرفا “حمایت معنوی”         می کنید.اما در آن نماز جمعه , بزرگترین اشتباه یک سیاستمدار را مرتکب شدید و بر خلاف فرمایشات پیشین خود مدعی شدید از حزب الله و هر سازمانی که علیه اسراییل مبارزه می کند حمایت مادی و معنوی کرده و پس از این هم خواهید کرد و ابایی از طرح آن نخواهید داشت. پس از این اقرار بود که  ” وفاق جهانی ” برای تحریم همه جانبه و واقعی حکومت ایران ایجاد شد و مردم به چشم دیدند که در سالهای گذشته فقط نامی از تحریم بر سر آنها بوده.چه اینکه تحریمهای واقعی پس از فرمایشات شما بر ملت ایران اعمال گردید و اکنون مردم ایران به خاطر حمایتهای همه جانبه از حزب الله لبنان و سازمانهای مقاومت فلسطینی در”عسر و حرج” به سر می برند. نمونه های زیادی از “ضد و نقیض” و اشتباهات , در دوران رهبری شما یافت کرده ام که اکنون در این مجال نمی گنجد. اکنون نیز در انظار خلق الله , بار دیگر مذاکره با آمریکا را رد کرده اید, اما “محمود احمدی نژاد” می داند کدام اتفاق در پشت پرده سیاست ایران در حال وقوع است که خواستار مذاکره با آمریکا می شود! و قصد دارد ابتکار عمل را از دست شما برباید و این افتخار را بنام خویش ثبت نماید

جناب آیت الله

می دانم از ” شعار انتخابات آزاد ” هراس دارید و این هراس به وضوح بر اندام شما و سایر غلامان حکومتی سایه افکنده است.
می دانم که از قدرت هزار توی “محمود احمدی نژاد” سخت در استیصالید . اخباری که شما از ” اسناد و مدارک  ” در دستان احمدی نژاد دارید , کما بیش  به اطلاع ما هم رسیده است ! اما خدمت شما عرض میکنم که تنها یک راه برای برون رفت از شرایط فعلی و ” بیمه شدن ” از گزند  ” افعی هفت سر محمود” وجود دارد که می شود بجای مذاکره محرمانه با ” شیطان بزرگ ” دور از چشمان مردم به آن  رجوع کرد و آن راه اینست: “ صادقانه ” با مردم سخن بگویید, مردم “صداقت ” را در کلام خواهند یافت( لعبتی که سالهاست در کلام شما مشاهده نشده است) , بابت اشتباهات جنابتان در سرکوب خونین مردم در انتخابات سال 1388 از مردم خود پوزش بخواهید, مردم شاید یک رهبر با صداقت را ببخشند و به او فرصت دوباره برای آزمودن خویش دهند. دامان مردم ” پاک تر ” از دامان شیطان است .چرا که صدای مردم , صدای خداست. زندانیان سیاسی را رها کنید , قانون اساسی را اصلاح و قدرت رهبری خود را محدود و مشروط نمایید و رفراندومی آزاد برگزار نمایید. این مهم , همان اتفاقاتی ست که “شاه سابق” نکرد و صدای ملت را دیر شنید . لطفا هراسناک نباشید . جنابعالی تمامی بوقهای تبلیغاتی را در اختیار دارید و با ” طرفه العینی” میتوانید با آمیختن دین و سیاست در یکدیگر و ضرب و زور بخشنامه های حکومتی , طیفی از هوادارانتان را مانند 9 دی  مقابل مردم بسیج کنید . سالهاست در منابرتان می فرمایید ” بالاترین پشتوانه مردمی” در سطح عالم را در اختیار دارید.  لذا جای هیچگونه هراسی از طرح ” انتخابات آزاد ” نیست . چه اینکه اگر رهبری فرزانه و مدبر باشید از کشورهای دیگر هم خواهید خواست بر روند انتخابات کشورمان نظارت بنمایند و راه هر گونه حرف و سخنی را مسدود نمایند.مگر آنکه ریگی به کفش برگزار کنندگان انتخابات باشد که چنین سرسختانه مقاومت می کنند و خواسته به حق ملی را “توطئه دشمن” می نامند

من بعنوان فردی بسیار کوچک از جامعه آگاه فعلی ایران به حضرتعالی عرض میکنم در صورت تن نسپردن به پیشنهاد فوق, دیر یا زود  باید زمام امور را واگذار و آینده حکومت جمهوری اسلامی را در پرده ای غبار آلود وا نهید وایام باقیمانده عمر خویش را در دالان خوف و رجاء بگذرانید.همانطور که میدانید “دیکتاتورها” همیشه می گویند : ” ما اشتباه دیکتاتور پیشین را نمی کنیم , اما زمانی به خود می آیند که کار از کار گذشته و اشتباه دیکتاتور پیشین را مرتکب شده اند” .
مردم ایران توقع دارند مدیریت کشورشان به ” دست خدا ” سپرده نشود و رهبری توانمند در راس امورشان داشته باشند که توان اداره کشور را داشته باشد. اینکه رهبری ناتوان از اداره امور مهم کشور , مسئولین آن کشور را به خدا واگذار نماید , پاسخ شایسته ای برای محبتهای بی بدیل مردم نیست و خداوند آگاه بر اسرار درون است
و اما بعد , خدمتتان معروض می دارم که مردم محق هستند بدانند در صورت مذاکرات پنهانی پشت پرده با آمریکا , قرار است چوب حراج به کدامین منابع باقی مانده ملی در این معامله زده شود؟؟ و قرار است چند سال و به چه قیمتی سایه رهبری عالمانه ولی امر مسلمین جهان بر رئوس مسلمین محفوظ بماند؟ گمان میکنم این حداقل تقاضای “رعیت” از  ” پادشاه ” باشد که پاسخش به معترضین باید واصل شود

با احترام- روح الله زم
سی ام بهمن ماه یکهزار و سیصد و نود و یک

http://melimazhabi.com/?maghalat=%D8%A8%D8%AA%D8%B1%D8%B3%DB%8C%D8%AF-%D8%A7%D8%B2-%D9%88%D8%A7%D8%B1%D9%88%D9%86%DA%AF%DB%8C-%DA%86%D8%B1%D8%AE-%DA%AF%D8%B1%D8%AF%D9%88%D9%86

http://radiokoocheh.com/article/199510

http://www.gozideha.com/calendar/2013/02/18


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر