۱۳۹۲ بهمن ۹, چهارشنبه

ده فایده مهم "رباط نمازخوان" برای ایران - روح الله زم

انشالله با پیشرفت نسل جدید “روباتهای نماز خوان” در آینده ای نزدیک شاهد حضور آنها در نمازهای جمعه سراسر کشور باشیم.
این روبات فکر بنده را بصورت اساسی درگیر خود کرد.اندکی تامل کردم و دیدم میتوان اینپیشامد را به یک “اتفاق مبارک” تبدیل کرد که منشاء اثرات فرخنده ای برای کشور باشد.
ذیلا چند نمونه از این اثرات را مختصرا تحریر و بیان میکنم:
اول - مهمترین اثر آن اینست که جامعه از مشاهده هفتگی چهره احمد خاتمی،احمد علم الهدی،احمد جنتی،کاظم صدیقی و امامی کاشانی رهایی می یابد و آرامش روانی خود را باز می یابد.
دوم - بدین منظور با یک برنامه ریزی منظم و سهل ،برنامه سخنرانی هفتگی قرائت خطبه های نماز جمعه توسط “ستاد برگزاری نماز جمعه” سراسر کشور مهیا و شاهد ادعاهای ریز و درشت و خلاف واقع و غیر علمی خطیبان جمعه در سراسر کشور نخواهیم بود.
سوم - اجلاس سراسری “ائمه جمعه سراسر کشور” که به مناسبتهای مختلف با ریخت و پاشهای مرسوم همراه است و حداقل سالی دوبار در شهرهای مختلف کشور برگزار میشود لغو و از این بابت صرفه اقتصادی نصیب کشور خواهد شد.
چهارم - از پرداخت حقوقهای میلیونی به ائمه جمعه سراسر کشور جلوگیری و از این رهاورد نیز صرفه اقتصادی نصیب اقتصاد بحران زده کشور خواهد شد.
پنجم - اگر هر هفته نیاز به شنیده شدن صدای ائمه جمعه سراسر کشور باشد،ستاد برگزاری نماز جمعه میتواند خطبه هر هفته نماز جمعه را با صدای ائمه جمعه رسمی هر شهر از زبان این رباط نماز خوان پخش تا خاطر ائمه جمعه “توانمند” کشور مکدر و ناراحت نشود.مثلا این رباط می تواند در تهران خطبه های هفتگی نماز جمعه خود را با صدای احمد جنتی،کاظم صدیقی،احمد خاتمی و آقای خامنه ای بخواند تا جامعه دچار “بحران ناشی از نشنیدن” صدای صدیقی و جنتی و خاتمی در نمازهای جمعه نشود.
ششم - از ائمه جمعه سراسر کشور که در پی این اتفاق خجسته بیکار میشوند میتوان در جهت عمران و آبادانی کشور استفاده کرد.مثلا از آنها جهت آبادانی کویر لوت یا بیابانهای بایر کشور استفاده کنند تا بغیر از بیان صحبتهای غیر علمی و بحران زا برای کشور خود نیز مفید فایده باشند.
هفتم - دفاتر سراسری ائمه جمعه سراسر کشور در هر استان،شهرستان،شهر و روستا تعطیل ، از پرداخت هزینه های چند میلیونی ماهیانه از این پیشامد جلوگیری و دولت مبالغ حاصله از این صرفه جویی را در جهت “بیمه همگانی” یا “امرار معاش کارگرانی” که حقوق های معوقه چندین ماهه دارند استفاده کند.
هشتم - با تعطیلی دفاتر ائمه جمعه در جای جای کشور،استانداران (بعنوان عالی ترین مقام دولت در هر استان) این آسودگی را خواهند داشت که بدون دخالت امامان جمعه در روند امور اجرایی و شانتاژهای مرسوم خبری رسانه های وابسته به آنان در محل مدیریت خود،با فراغت بال به آبادانی محل ماموریت دولتی خود اقدام و از ناحیه دخالت امامان جمعه در روند اجرایی فعالیتها نگرانی ای نداشته باشند.
نهم - با این ابتکار و برنامه ریزی علمی ،احمد جنتی جمله “ددمنشانه” را درست تلفظ خواهد کرد،کاظم صدیقی احساسات خود را کنترل و گریه نخواهد کرد،چشمهای احمد خاتمی هم مرا بیاد “در” قابلمه آشپزخانه مان نخواهد انداخت.
دهم - در ساعات کاری محافظین امنیت نمازهای جمعه (اعم از پرسنل حفاظت مقامات،نیروهای انتظامی و امنیتی و …) صرفه جویی چشمگیری خواهد شد.زیرا کسی قصد ترور یک روبات را در سر نمی پروراند و بدین وسیله نقشه های استکبار جهانی برای ترور ائمه جمعه “فکور و توانمند” کشور خنثی خواهد شد و مشت محکمی بر دهان استکبار جهانی و “سگ هار نجس منطقه” کوبیده خواهد شد.صرفه جویی ناشی از این اقدام هم میتواند در جهت رفع فقر و گرسنگی اقشار مظلوم جامعه مورد استفاده قرار گیرد.


https://www.facebook.com/rooholah.zam?ref=tn_tnmn

http://sahamnews.org/1392/11/257955/

۱۳۹۲ دی ۲۴, سه‌شنبه

جنتی و سلحشور و جشنواره عمار!

هیچ تا بحال فکر کرده اید که اگر احمد جنتی نباشد،چه کسی هست که ما را سرگرم کند؟

آخرین بار احمد جنتی را در بیت رهبر ایران دیدم.آن زمانی بود که حداد عادل رییس مجلس شده بود و رهبر ایران ضیافتی را با حضور مقامات کشوری-لشکری ترتیب داده بود تا "فامیل نزدیکش" را تقدیر کند. این جلسه پس از صحبتهای شگفت آور حداد عادل بود که گفت: "ایران را به ژاپن اسلامی تبدیل خواهیم کرد".
حداد را از دبیرستان فرهنگ می شناختم، شوخی کودکانه من با او منجر به اخراجم از دبیرستان فرهنگ شد.در آن جلسه من روبروی مجتبی خامنه ای و علی اصغر پورمحمدی (رییس سابق شبکه سه سیما) نشسته بودم.پس از پایان جلسه احمد جنتی مرا دید و گفت شما را کجا دیده ام؟ گفتم که با نوه مرحومش(محسن) در حیاط شورای نگهبان همبازی بودم.میدانستم پیر است و ذهنش یارای اندیشیدن ندارد.باز هم مرا بخاطر نیاورد و در حالی که لق لقه جسمی داشت مجلس را ترک کرد.
به جرات میتوانم بگویم او تاکنون بجز فیلم "توبه نصوح" که محسن مخملباف در سال 1361 آن را ساخت و فرج الله سلحشور ، مجید مجیدی و بهزاد بهزادپور در آن بازی کردند،فیلم دیگری را تابحال ندیده است.آن فیلم را هم تنها به علت اینکه آن زمان رییس سازمان تبلیغات بود و پدرم قائم مقام او در همان سازمان بود و ریاست حوزه هنری را هم بر عهده داشت دید! در جلسه اختتامیه جشنواره عمار هم تنها سکانسی از این فیلم را بخاطر داشت که آنرا بیان کرد.
اما نکته ای که در سخنرانی او ذهنم را بخود مشغول کرده اینست که او ادعا کرده آیت الله خمینی فیلمی را دیده بود و گفته بود؛ "این فیلم و امثال آن صد برابر منبر من و شما ارزش دارد".
کسانیکه با روحیات آیت الله خمینی آشنایی داشتند میدانند که ایشان پس از ورود به جماران، کمتر از آنجا خارج میشد و در محافل رسمی و غیر رسمی حضور نمی یافت،چطور میشود که ایشان به سینما رفته باشد و فیلمی را دیده باشد؟ امکانات نمایش فیلم هم در آن دوران بصورت 35 میلی متری بود.باید آپارات و متعلقات مربوطه را به جماران میبردند و فیلم را به آن صورت نمایش می دادند که تقریبا این کار بعید بنظر می رسد،نکته بعد اینکه اگر فیلمی را برای بنیانگذار جمهوری اسلامی نمایش داده باشند طبیعتا در آن جلسه تنها نبوده اند و حتما آقای هاشمی رفسنجانی، موسوی اردبیلی، مرحوم سید احمد خمینی و حجه الاسلام انصاری باید حضور می یافتند،چطور کسی در خاطراتش از نمایش چنین فیلمی سخنی منتشر نکرده است؟ اگر هم فیلم را بصورت ویدیو نمایش داده باشند که گناه مضاعف است،چون طبق قوانین جمهوری اسلامی در دهه شصت، بهمراه داشتن دستگاه و فیلم ویدیو تقریبا تا زمان پایان وزارت سید محمد خاتمی در ارشاد ممنوع بود و بهمراه داشتن آن جرم محسوب میشد و مستلزم اجرای حد شرعی بود.آیا جنتی مانند این سالها باز دروغ گفته است؟؟
صرفنظر از این موضوع ،احمد جنتی در این سخنرانی بیان کرده است که سکانسی از فیلم "توبه نصوح" را بخاطر دارد - آنجا که فردی بسوی فرج الله سلحشور با کفن سفید و گِلی و موهای تراشیده در صحرای محشر می دود و می گوید: "حق من را بده" - او اذعان میکند که این صحنه تاثیر زیادی روی او داشته است.
بحمدلله آقای جنتی این سکانسِ تنها فیلمی که در طول عمرش دیده را ،بیاد دارد و می داند که مردم بسیاری در صحرای محشر از او "طلب حقشان" را می کنند و او باید "حق" آنها را بدهد.
نکته بعدی این بود که در این جشنواره از "یک عمر مجاهدت فرهنگی فرج الله سلحشور" قدردانی شد!! من فرج الله سلحشور را از زمان کودکی خود میشناسم. فعالیت های فرهنگی او انگشت شمار است؛

یک - بازی در فیلم توبه نصوح(محسن مخملباف - 1361)
دو - بازی در فیلم گورکن (محمد رضا هنرمند-1363)
سه - بازی در فیلم پرواز در شب(مرحوم رسول ملاقلی پور-1365)
چهار- بازی در فیلم انسان و اسلحه(مجتبی راعی- 1367)
پنج - ساخت فیلم ایوب پیامبر(1372)
شش - ساخت فیلم دنیای وارونه(1376)
هفت - ساخت فیلم اصحاب کهف(1376)
هشت - ساخت فیلم یوسف پیامبر(1386)
نه - اجرای نریشنِ کاست موسیقی "نینوا" با صدای حسام الدین سراج با موضوعیت فلسطین و قدس را هم در سال 1364

مشاهده میکنید او تنها "9 مورد" فعالیت فرهنگی دارد،از سال 1360(زمان تاسیس حوزه هنری) تا سال 1386 !یعنی در 26 سال فقط 9 اثر فرهنگی را در کارنامه خود دارد.

به شهادت بسیاری از هنرمندان حوزه هنری در آن زمان،فرج الله سلحشور "بی استعداد ترین" و "خنگ ترین" فرد شاغل در حوزه هنری بود و صرفا به واسطه ارتباطات قبل از انقلاب خود با هنرمندان انقلابی مسجد جواد الائمه(سی متری جی) پا در این عرصه گذاشت و "اندکی" رشد کرد.
طبیعتا هنرمندان زیادی هستند که سوابق هنریشان بسیار بیشتر از فرج سلحشور است،اما چون شریک بازیهای ضد انسانی و غیر شرعی حکومت نیستند،از این جوایز و تقدیرها بی بهره اند؛افرادی چون ابراهیم حاتمی کیا،پرویز پرستویی،محمد رضا هنرمند،مجتبی راعی،احمد مرادپور،رضا ایرانمنش و مسعود کرامتی و ...
بهر حال در جشنواره ای با قد و قواره "عماریون" باید هم از فردی مانند فرج سلحشور تقدیر کنند.کاش بیان یکسری از حرفها اخلاقی بود تا بگویم فرج سلحشور کیست و در خانه و زندگی اش چه می گذرد و فیلم یوسف پیامبر چند بار با شکایت "عوامل زن" فیلم با دستور ... متوقف شده و فرج چه چیزهایی داد تا آن خانمها از شکایتشان صرفنظر کنند و پروژه را بعد از هفت سال تمام کند!
خداوند هیچوقت ما را مانند مدیران سایت امنیتی صلح نیوز و جبهه پایداری و سازمان اطلاعات سپاه پاسداران،به پایین ترین مرتبه اخلاق تنزل ندهد تا این حرفها نیز مکتوم بماند.




۱۳۹۲ دی ۱۶, دوشنبه

وجود شش تناقض در دو مصاحبه فرمانده پایگاه بسیج نینوا از وقایع 25 خرداد 88

با مطالعه مصاحبه "فرمانده پایگاه بسیج 117 نینوا" در تاریخ سیزدهم دیماه 1392
بر آن شدم که این مصاحبه را با گفتگوی مشابه پیشین وی با ویژه نامه "پتک جمهوریت" روزنامه جوان در تاریخ 25 بهمن 1389 تطبیق دهم.


در این بررسی تطبیقی چند ساعته، به شش مورد تناقض دست پیدا کردم که عینا آنرا بصورت تیتروار در زیر می آورم.

لازم بذکر است شماره های یاد شده در قسمت اول، مربوط به "مصاحبه اول" وی در تاریخ 25 بهمن 1389 است و شماره های درج شده در قسمت دوم، تناقض گویی وی در "مصاحبه دوم" با خبرگزاری فارس در تاریخ 13 دی 1392 است.


* گفتگو با ويژه‌نامه "پتك جمهوريت" روزنامه جوان در 25 خرداد 89

-------------------------------------------------------------------


یک - هنگام تذكر مجدد اينجانب با بلندگو، "شليكي به بلندگوي دستي صورت گرفت" كه با "اصابت تير"، بلندگو از دست اينجانب رها شده و به حياط حوزه و داخل شعله‌هاي آتش افتاد.



دو - بايد تأكيد كنم " شليك به سمت مردم و كشتن جمعيت دروغ محض است " و كشته شدن 7 نفر در درگيري‌هاي آن روز توسط همان آشوبگران و فتنه‌گران بود كه مردم را براي حمله به حوزه تحريك كردند. مطمئن باشيد "اگر ما به سمت مردم تيراندازي مي‌كرديم نه 7 نفر بلكه با آن موج عظيم جمعيت ده‌ها نفر كشته مي‌شدند".



سه - مشاهده وضعيت به‌ خوبي نشان مي‌داد ليدرها اولين هجوم را مي‌آورند تا افراد ديگر را تحريك كنند اين وضعيت ادامه پيدا كرد تا به مرز سقوط حوزه رسيد. در اين موقعيت ما مجبور به شليك تيرهاي مشقي شديم كه "اين شليك‌ها بسيار زياد" بود.



چهار - بايد تأكيد كنم با رشادت و جان‌ نثاري بچه‌ها،"سه ساعت و نيم" مقاومت و ايستادگي كرديم و تلاش كرديم تا اين مقر نظام سقوط نكند.



پنج - حس ششم ما نسبت به اين وضعيت هشدار مي‌داد. تصميم گرفتيم اوضاع را بيشتر زير نظر بگيريم. "در ساعت 18:45 " افراد مشكوكي كه دور و بر حوزه بودند و شمارشان به 16-17 نفر مي‌رسيد با صداي بلند شروع كردند به فرياد زدن و مردم را به سمت حوزه دعوت كردند.آنها فریاد مي‌زدند كه بسيجي‌ها اينجا جمعند؛ بياييد اينجا را بگيريم.


شش - "ساعت 22:15 "، شانزده موتور دو ترك يگان ويژه ناجا جهت كمك به محل حوزه آمدند،‌ ولي هر 16 موتور آنها توسط آشوب‌گران به آتش كشيده شد و مأموران كه 32 نفر بودند يا توسط گلوله زخمي‌ و يا مورد ضرب و شتم قرار گرفتند.


*گفتگوی همان فرمانده در مصاحبه با خبرگزاری فارس؛ 13 دی 1392

--------------------------------------------------------------------


یک -...لذا در حال تذکر دادن بودم که احساس کردم "شئ‌ای به بلندگوی دستی من اصابت کرد" و اینقدر شدید بود دست من لرزید و بلندگو از دستم به حیاط حوزه افتاد.



دو -...عملا با حملاتی که انجام دادند "ما مجبور به دفاع شدیم و مجبور شدیم  چند نفر از آشوبگرانی که داخل حوزه وارد شده بودند را از کمر به پایین هدف قرار بدهیم" و باعث شد که جمعیت متفرق شود. 



سه - متوجه شدیم که اینها مسلح هستند و به سمت ما شلیک می‌کنند، تعدادی از لیدرها مسلح بودند و به صورت نامحسوس از لابه‌لای جمعیت شلیک می‌کردند و بعضی‌ها نیز نامحسوس مردم را می‌زدند که آنها را تحریک کنند، پس از آن ما به صورت مشقی "چند تیر هوایی" شلیک کردیم تا جمعیت را متفرق کنیم که به حوزه تعرض نکنند، چون نرده‌های دیواره حوزه را شکسته بودند و عملا به مقر نظامی وارد شدند.



چهار - این درگیری حدود "چهار ساعت و نیم" طول کشید...



پنج- وی ... اظهار داشت: این موارد(حمله به پایگاه بسیج) حوالی ساعت "هفت ونیم بعدازظهر" شروع شد و "تقریبا تا 12شب" ادامه داشت.



شش - در ساعات اولیه درگیری، "نزدیک به ساعت 9 شب"، 16 موتور سوار یگان ویژه ناجا برای کمک به ما در محل حاضر شدند اما ازدیاد جمعیت مانع از کمک آن‌ها به حوزه شد و حتی ما مجبور شدیم درب حوزه را برای کمک باز کنیم زیرا تعدادی از آنها نیز مجروح شده بودند.



قطعا با مطالعه دقیق تر مواضع این افراد تناقضات زیادی در صحبتهای آنان وجود دارد که سعی بنده بر اینست با توجه به امکانات محدود،نسبت به استخراج آنها اقدام کنم.

بنظر می رسد روایت نخست،همان قصه فیلم قلاده های طلا باشد و با مرور چند باره آن متوجه شدم عینا همان نکات در فیلم مورد استفاده قرار گرفته است.


اما در روایت دوم،فرمانده دچار عارضه نسیان شده،بطوریکه از یک روایت تاریخی استثنایی، شش مورد تناقض را منعکس میکند و حتی در روایت دقیق ساعات حوادث (با توجه به مکالمه با بیسیم و ثبت دقیق لحظات حوادث در مرکز بیسیم) از ذکر ساعات (مطابق با مصاحبه اول) نیز عاجز می ماند.

-----------
*نکته اول: فرمانده این پایگاه در مصاحبه نخست صحبتی از تعداد کوکتل مولوتوف های پرتاب شده به داخل پایگاه نمی کند؛در صورتیکه مصاحبه نخست یکسال پس از وقوع آن حادثه اتفاق می افتد و حافظه تاریخی وی باید دقیق تر عمل کند.اما در مصاحبه دوم پس از 4 سال تعداد کوکتل مولوتوف ها را 700-600 ذکر کرده و نوع آنرا آلمانی و خشابی! ذکر میکند.


*نکته دوم: در هر دو گفتگو،تعداد تلفات اعضای بسیج مدافع آن پایگاه سه نفر ذکر میشود؛درصورتیکه جای سوال جدی وجود دارد که چرا با توجه به اظهارات این فرمانده مبنی بر "در اختیار داشتن سلاح کلاشینکف و کلت توسط معترضان و شلیک آن به سوی بسیجیان" و همچنین "پرتاب تعداد 700-600 عدد کوکتل مولوتوف آلمانی! فقط سه نفر از بسیجیان آن پایگاه مجروح شدند؟!! با مشاهده عکسهای ذیل مشاهده خواهید کرد،اگر به سوی این پایگاه 700 کوکتل مولوتوف پرتاب شده باشد،آیا این پایگاه به "کوره آدم سوزی" تبدیل نمی شد؟ پس چرا این پایگاه هدف تخریب جدی شعله های آتش قرار نگرفته است؟!!



لینک دو گفتگوی فرمانده پایگاه بسیج 117 نینوا را در ذیل مطلب درج میکنم. دوستانیکه تمایل دارند به لینکها مراجعه و مطالب این نوشته را با عبارات داخل مصاحبه ها تطبیق دهند.