۱۳۹۲ بهمن ۲۷, یکشنبه

ادعای راستین شیخ مهدی کروبی

در تاریخ ‏‎‎August‎ 1, 2011‎‏

چندی پیش وعده ای دادم که فی الحال زمان وفای به آن است. هفته گذشته در خبرها خواندم که "قاضی مرتضوی سابق و معاون رییس جمهور فعلی"ادعا کرده که در دادگاه بابت جنایتهای کهریزک تبرئه شده است...اما جنایتهای کهریزک و اتهام وی به عنوان آمر جرم که او را در ردیف متهم ردیف اول این پرونده قرار داده به این سادگی قابل اغماض و گذشت نیست.زیرا مدعی وی ملت ایران هستند و نه شاکی خصوصی یا خانم آمنه بهرامی!

در مدت دو ماه و اندی که در زندان اوین بند ویژه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی که به بند یک الف و دو الف مشهور است بودم مشاهداتی داشتم که بعد از دو سال و اندی قصد دارم تعدادی از آنها را رسانه ای کنم و تعدادی دیگر از مشاهدات و اتفاقات را نیز در زمان خود علنی خواهم نمود

مدت طولانی از زمان دستگیری اینجانب گذشته بود.اتفاقات خاص و فشارهای گوناگون بر بسیاری از افراد صورت پذیرفت که منجر به اعتراف سازی و پخش آنها در "سلسله دادگاههای فرمایشی" از تلوزیون ج.ا.ایران برای مردم ایران شد.

هدف از پخش اعترافات گسترده آن هم بصورت علنی همراه با نام و نشان جدا از خاموش کردن آتش اعتراضات مردم شدید ایران که می رفت بنیان نظامی ضد مردمی را در هم نوردد این بود که به مردم وانمود کنند " که  سران آنها به گناه و راه غلط رفته خود اقرار کرده" و مردم ایران ازحمایت ایشان دست بردارند و برای تریبونهای سراسر کذب خود خوراک تبلیغاتی فراهم نمایند.

یکی از آن اتفاقات خیلی خاص هم برای اینجانب افتاد و روز هفدهم شعبان مرا به بند عمومی که چهار نفر در آن بودند انتقال دادند تا آنها از من مراقبت نمایند.جدا از مصائب آن دوران(که فی الحال قصد بیان آنرا ندارم) می خواهم در مورد یکی از شهود آقای کروبی صحبت نمایم.بیان آن احتیاج به مواردی دارد که اگر طولانی شد مرا ببخشید

در زندان کم و بیش از اخبار بیرون بوسیله افراد تازه وارد مطلع می شدیم.هر چند سیستمهای حفاظتی سلولها هم برای کنترل افراد و جلوگیری از صحبت کردن آنها با یکدیگر گسترده بود.

چند روز از انتقالم به بند تقریبا عمومی می گذشت که مطلع شدم شیخ مهدی کروبی که از کودکی با ایشان محشور بوده ام ندای تظلم خواهی از جنایت کهریزک را سر داده است و بلافاصله تمامی ارکان فاسد نظام ایشان را به همنوایی با رادیو اسزائیل و امریکا متهم نمود و هجمه شدید و مخربی را برای در هم شکستن ایشان و ادعایش و سلامت نظام فاسد حکومتی آغاز کرد.آقای کروبی را کاملا می شناختم و از حیات امام با ایشان و همسر مکرمه شان خانم فاطمه کروبی معاشرت داشتیم.گاه کم و گاه زیاد.میدانستم ایشان بسیار  رک و بدون تعارف هستند و کاری را که فکر میکند صحیح است انجام میدهد.

از میزان ترس آقای خامنه ای هم از ایشان مطلع بودم.چه اینکه ایشان از سال 1342 یار و همراه همیشگی امام بودند و سهم عمده ای از مبارزات آن دوران بر دوش ایشان بود.عکسهای 15 خرداد و بیانات امام را نیز در سخنرانی معروف 15 خرداد42 که مرور میکنم بصورت واضح تصویر شیخ مهدی کروبی نمایان است.اما آن موقع آقای خامنه ای زیاد پیدا نبود!!! و فی الحال خیلی پیداست!!!! کم و بیش از مطبوعات نیز اطلاع داشتم که تمامی افراد که ارتباطی با ساندیس و کیک و بیت داشتند حرفهای ایشان را تکذیب کردند و کار به جایی رسید که از آقای کروبی خواستند که شهود خود را جهت اثبات ادعای تجاوز در کهریزک به هیئتی 3 نفره معرفی کند.

آقای کروبی تضمین جان شهود را درخواست کرد و نظام قول داد و بعد هم مثل بقیه موارد زیر قولش زد. 3 نفری که جزء شهود آقای کروبی بودند ظرف یکهفته کاملا ناپدید شدند و رسانه ها از پیگیری خبر آنها بصورت کامل منع شدند تا حافظه مردم به ندرت آنها را فراموش کرد.از قضا یکی از آن سه نفر را من برای 4 روز دیدم...

حال اصل ماجرا

فردی نحیف /سیه چرده و لاغر اندام را به سلول ما آوردند و تمامی ما حتی از سلام کردن به او منع شدیم و مدام در دوربین های سلول تحت کنترل کامل بودیم که با او حرفی نزنیم.به ما گفتند جاسوس هسته ایست و در حال حمل اورانیوم دستگیر شده است.اسم او را نمی برم.اما اگر مشکلی برایش پیش بیاید حتما نام او را نیز خواهم گفت

پس از یکروز بالاخره فهمیدیم او کیست؟

او یکی از سه نفر شهود آقای کروبی بود.شرح دستگیریش دل هر آزاده ای را می سوزاند.بارها درایام ماضی به او فکر کرده ام.
در شبی که تهران بحرانی بود او از محل کارش که یک مغازه کبابی بود و در آنجا کارگری پدرش را می کرد شبها را به قصد صله ارحام عازم منزل عمه اش میشد.همسر او باردار بود و او به جهت کهولت سن عمه اش هر شب قبل از عزیمت به منزل خودش به منزل عمه اش میرفت و کم و کسر و نیازهای روزانه او را جویا میشد.ساعت 11 شب 3 تا موتور سوار بسیجی!! که نیروهای خودجوش و ساندیس خور معرف حضور هستند وقتی می بینند که او تنها در پیاده رو و با دمپایی در حال گذر است به او گیر داده و از او میپرسند که کجا بوده؟؟ این بدبخت هم میگه خونه عمم!!این بی دینها فکر میکنند سر کارن.او را میگیرند و به قصد کشت در خیابان درهم میکوبند و پیکر نیمه جان و خون آلودش را به پایگاه مقداد در غرب تهران منتقل میکنند.البته قبل از انتقالش به پایگاه مقداد او را به "خانه خدا" و محل عبادت و نماز مومنین برده و در آنجا هم کلی زحمت میکشند!!

فردای همان روز او را به ستاد ناجا واقع در میدان توپخانه منتقل و از آنجا به کهریزک میبرند.در طول ایامی که در کهریزک بود و بعد آزاد شد بصورت مداوم توسط سربازان و کادر آنجا مورد تجاوز جنسی قرار میگرفت.همسر وی باردار و بی خبر از شوهر 45 ساله اش که مدام مورد تجاوز قرار می گرفت بود.هنگامی که این موضوع را گفت عرق شرم بر پیشانیش نشست و سرش را به زیر انداخت و گریست.بند همه همانجا پاره شد.به این موضوع فکر کردم چه کسانی جان عزیزانشانشان را برای این افراد فاسد تباه کردند و باعث حکومت فاسدان دینی در ایران شدند. پس از اینکه رهبر مثلا!!!!قضیه کهریزک را فهمید و آنهم از ترس اینکه گندش بالا نیاد آنرا نهی کرد و خود پیشقدم تکذیب و نهی و پیگیری آن شد!! او از آنجا آزاد شد و به نزد آقای کروبی رفته و تظلم رفته بر خویش را به او بازگو نمود. آقای کروبی هم همانگونه که اشاره شد اسم او را به عنوان 3 شاهد خویش داد و یکهفته بعد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی او را دستگیر و به اوین آورد.

در تمامی طول بازجوییش که آکنده از فضای تهمت/ارعاب و تهدید و شکنجه بود بازجویان دینی جمهوری اسلامی که جز با قران مجید و ذکر آیات آن بر لبانشان چیزی مشاهده نمیشد او را تهدید کردند که در صورتیکه ادعای کروبی را تایید کنی و آنرا بعنوان کذب بیان نکنی همسرش را با همان شکم باردار جلوی چشمانش تکه تکه خواهند کرد...
در تمام طول بازجویی بر این اصل اصرار و اشتراک بود/در آخرین روزها قاضی مرتضوی جلاد به زندان اوین آمد و شخصا بر روند بازجویی با چشم بند نظارت و در آخر همان حرف بازجوها را بعنوان کلام آخر به او زد و به آن تهدیدها مشروعیت بخشید.دادستان عمومی و انقلاب تهران او راتهدید کرد که اگر ادعای کروبی را مبنی بر تجاوز جنسی تایید کنی همسر باردارت را جلوی چشمانت تکه تکه خواهم کرد...نتیجه همان شد که نباید میشد

او ادعای کروبی را در جلوی دیدگان نمایندگان منتخب ملت در مجلس فرمایشی و حکومتی اسلامی تکذیب کرد و برای احتیاط و حفظ جان فرزندش که هنوز جنین بود و میزان شدید علاقه به همسرش وی را طلاق داد و از آنها جدا شد که مبادا جان آنها به خطر بیفتد...

الا لعنت الله علی القوم الظالمین

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر