۱۳۹۳ مهر ۲۴, پنجشنبه

رونمایی ازجانشین بابک زنجانی: «از جابجایی هزاران میلیاردی اموال دولت تا خرید منزل۴۷۰ میلیاردی»


هشتم مهرماه ۱۳۹۳، «ارسلان فتحی پور» رئیس کمیسیون اقتصادی مجلس از رانت ۷هزارمیلیارد تومانی سه صراف با همکاری بانک مرکزی خبرداد وگفت: «سه صراف درسال ۹۰ با همکاری بانک مرکزی ۷هزارمیلیارد تومان سود کرده اند که اکنون این رانت نسبت به پرونده سواستفاده مالی سه هزارمیلیارد تومانی اهمیت بیشتری دارد.»


انتشار این خبر در یکی از وب‌سایت‌های حامی دولت حسن روحانی، پس ازساعاتی، منجر به توقیف و فیلتر این وب‌سایت شد.

در۲۰ مهرماه ۱۳۹۳ نیزآملی لاریجانی رییس قوه قضاییه گفت: «عده‌ای در رسانه‌ها و حتی برخی مسئولان راه افتاده‌اند و می‌گویند فساد همه جا را گرفته است. این کاراشتباهی است. مهم این است که یک دستگاه حکومتی عزمش درمبارزه با فساد جزم باشد که به‌حمدالله جمهوری اسلامی ایران این‌طوراست.» وی در ادامه رسانه ها و نمایندگان مجلس را تهدید کرد و گفت:« به دادستان تهران دستور پیگیری و تعقیب رسانه‌های متخلف که نسبت به انعکاس مفاسد بزرگ‌نمایی می‌کنند را داده است».

به نظر می‌رسد سخنان آملی لاریجانی بیشتر به خاطر پیشگیری و ترس از مطرح شدن نام افرادی هم‌چون«حیدرمصلحی» وزیراطلاعات دولت احمدی نژاد و«داماد وی» درپشت پرده فعالیت‌های «بابک زنجانی»، ساپورت اطلاعاتی وامنیتی وزارت اطلاعات وقت از بابک زنجانی و مطرح شدن نام«غلام‌حسین محسنی اژه ای» در پرونده اختلاس۳۰۰۰ میلیارد تومانی و… باشد.

 درهمین راستا براساس اطلاعات رسیده، «ناصرسیدی» از دوستان و نزدیکان«حمید پورمحمد گل سفید»، که صاحب «صرافی‌ گارانتی» درخیابان ایرانشهرتهران است یکی از افرادی ست که از رانت ۷۰۰۰ هزارمیلیارد تومانی بهره برده است. «سیدی» در زمان ریاست «سیدحمید پورمحمد گل سفید» بر« شرکت شاهد»- از شرکت های مهم بنیاد شهید- نماینده وی در دوبی بوده و فعالیت‌های اقتصادی متنوعی دراین کشور داشته است.

از نکات جالب فعالیت‌های وی، به جز واردات کالاهای اساسی در دولت محمود احمدی نژاد که توسط«ناصر سیدی» وشرکتش«زرین تجارت پرشیا»انجام می پذیرفته، جابجایی پول‌های مرتبط با سازمان حج و زیارت و ده‌ها اقدام مشابهی بوده که انجام داده است؛«کارمزد» این«رانت اهدایی» حمید پورمحمد گل سفید و جبهه پایداری به«ناصرسیدی»، فقط از ناحیه انتقال پول‌های سازمان حج و زیارت، رقمی بیش از ۱۰۰۰میلیاردتومان درسال است.

سیدی درحال حاضر درمنزلی به قیمت ۴۷ میلیاردتومان در شهرتهران ساکن و دردوبی نیز، ساختمانی به مبلغ ۱۰۰میلیون درهم خریداری کرده است. وی هم اکنون درحال ساخت مجتمعی در شهرستان خوی است که هزینه های ساخت این مجتمع، بسیار بیشتراز چند صد میلیاردتومان است.


 به دلیل نقش«ناصر سیدی» و شرکت‌های اقماری اش درانتقال وجوه مالی به سایرکشورهای دنیا و فعالیت رمزآلود این شرکت‌ها درانجام عملیات پول‌شویی، وی و مجموعه شرکت‌های اقماری، درلیست جدید تحریم‌های آمریکا قرار گرفته اند. پیش‌تر نیز دولت آمریکا و اتحادیه اروپا، «بابک زنجانی» را به دلیل انجام عملیات پول‌شویی و انتقال قاچاق نفت ایران به سایرکشورها درلیست تحریم‌های خود قرار داده بودند.


در همین راستا، فردی به نام«جلالی» که در زمان ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد، مدیرکل وزارت اطلاعات درارومیه بوده و با نام مستعار«رحمانی»، یکی ازاعضای «باند مشهورارومیه- مشایی» به حساب می آمده، پس از بازنشستگی به عنوان مدیرکل حراست شرکت سرمایه گذاری امید(متعلق به بانک سپه) گمارده شده که بنا به گزارشات مکررمنتشرشده در رسانه ها، شرکت سرمایه گذاری امید از مکان‌هایی ست که به حیاط خلوت‌«حمید پورمحمد گل سفید» مشهوراست. این شرکت گردش مالی بسیار زیادی در سال دارد و در اغلب پروژه های اقتصادی سهامدار است. در شرکت سرمایه گذاری امید(متعلق به بانک سپه) غالبا مدیران مسئله دار «شرکت‌های شاهد» و«باندامنیتی ارومیه- مشایی» صاحب مسئولیت هستند که این نیروها پیش‌ترتحت مدیریت«حمید پورمحمد» درشرکت «شاهد» بوده اند.

نکته اساسی و با اهمیت درمورد نکات ذکر شده بالا این است که«رحمانی» یا همان«جلالی»، شوهرخواهر«ناصرسیدی» می‌باشد که وظیفه رفع و رجوع و صاف کردن ناهمواری‌های امنیتی ایجاد شده برای «ناصرسیدی» را به عهده دارد و «سیدی» با گماردن شوهرخواهرخود دراین مجموعه، به واسطه نفوذ«حمید پورمحمد گل سفید» به نحوی راه را برهرگونه پیگیری‌های امنیتی و قضایی برای خود و «حمید پورمحمدگل سفید» بسته است. پیش تر رادیوکوچه نیز خبرداده بود: «سیدحمید پورمحمد گل سفید»، که از وی به عنوان متهم ردیف دوم پرونده اختلاس ۳۰۰۰ میلیارد تومانی نام برده می شود، با فشار به مدیرعامل فعلی بانک سپه برای انتصاب فردی به نام«علی عباس شکربیگی» – که در وزارت اطلاعات با نام «شاکری» شناخته می شود- به مدیرکلی حراست این بانک، راه را بر پیگیری این پرونده مسدود کرده و این پرونده کلان فساد اقتصادی مدت‌هاست که متوقف مانده است.

بنا به اطلاعات کسب شده،«علی عباس شکربیگی» یا«شاکری»، یکی از افراد تحت نفوذ«حیدرمصلحی» وزیرسابق اطلاعات است که درمعاونت اقتصادی وزارت اطلاعات یک کارشناس ساده پولی و ارزی بود، اما با نزدیک شدن به وزیر وانجام کارهای خصوصی وی، به ناگاه ارتقاء مقام پیدا کرده و به بازجویی پرونده اختلاس کلان ۳۰۰۰ میلیارد تومانی منصوب شد.

 درتلاش برای به دست آوردن تصویرساختمان‌های مسکونی و برج‌های احداث شده «ناصر سیدی» – که با استفاده از رانت های اهدایی«سیدحمید پورمحمدگل سفید» – قائم مقام سابق بانک مرکزی و معاون فعلی «محمدباقر نوبخت»- تهیه شده است- بودم که به دلیل سیستم امنیتی گسترده و وجود نگهبانان و بادی‌گاردهای متعدد دربرابر ساختمان‌ها و حفاظت اطلاعاتی- امنیتی از این اماکن، عکس برداری از ساختمان‌ها و دارایی‌های وی تاکنون میسر نشده است.

تلاش ها در زمینه افشای مفاسد این تیم مفاسد اقتصادی وابسته به «جبهه پایداری و مصباح یزدی» و«اسفندیاررحیم مشایی» هم‌چنان ادامه دارد.

* منتشر شده در:





۱۳۹۳ مهر ۱, سه‌شنبه

مهدی‌کروبی دربیمارستان بستری شد/ گفت‌وگوی اختصاصی با فاطمه کروبی



روح الله زم- بیش از۱۳۰۰ روز از حصرغیرقانونی رهبران جنبش سبز گذشته است. دراین مدت هیچ کدام از مراجع ذی‌صلاح قانونی نسبت به تعیین تکلیف این حصراقدامی نکرده اند. پیش ازانتخاب حسن روحانی به ریاست جمهوری ایران، در برخی محافل غیررسمی عنوان می شد که این حصر با دستور«شورای‌عالی امنیت ملی» صورت گرفته است. اما پس از انتخاب حسن روحانی به ریاست جمهوری ایران که مطالبات جامعه و رای دهندگان به سمت آزادی زندانیان سیاسی و این سه رهبر جنبش سبز متمایل شد و مردم ایران درجشن‌های خیابانی پس ازانتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۹۲، یک‌پارچه درخیابان‌ها فریاد«آزادی زندانیان سیاسی» و«رفع حصر» را سر دادند، اعلام شد که شورای‌عالی امنیت ملی، فرمان حصر را صادر نکرده است و مسئولیت مستقیم این حصرغیرقانونی برعهده رهبرجمهوری اسلامی ست. این درحالی بود که حسن روحانی در مناظرات انتخاباتی و میتینگ‌های سیاسی پیش از انتخابات، به صراحت از «آزادی زندانیان سیاسی» و «رفع حصر» از رهبران جنبش سبز سخن رانده بود.

 این حصرغیرقانونی درحالی هزار و سیصدمین روز خود را طی می کند که«میرحسین موسوی» و«زهرا رهنورد»، درمنزل خود در حبس اجباری هستند، امکانات ارتباطی آن‌ها مسدود است و ملاقات با دختران‌شان نیز تحت تدابیر شدیدامنیتی و تحت نظر ماموران انجام می شود و هرلحظه بیم آن وجود دارد که با توجه به عدم دسترسی این دو رهبرجنبش سبز به امکانات پزشکی، اتفاق ناگوار وغیرقابل جبرانی به وقوع بپیوندد. هم‌چنین«مهدی کروبی» دبیرکل حزب اعتماد ملی نیز به مدت سه سال درمکان نامعلومی نگهداری می شد که خانواده وی امکان و اجازه اطلاع رسانی درباره مکان حصر وی را نداشتند. اما پس از گذشت دوسال از بی خبری جامعه از مکان حصر مهدی کروبی، چندی پیش، عکسی منتشرشد که نشان از محل حصر«مهدی کروبی» داشت؛ آپارتمان سه طبقه سفید رنگ درحاشیه بزرگ راه صدر تهران روبروی مسجد کربلا. درعکس آشکار بود که پنجره های این واحد آپارتمانی با روکش آهنی ضخیم پوشانده شده است وامکان بهره مندی«شیخ محصور» را از نورآفتاب و هوای آزاد مسدود کرده اند.«مهدی کروبی» به مدت سه سال در دو واحد آپارتمانی در میدان هفت تیر و بزرگ‌راه صدر دریک اتاق کوچک محبوس بود؛ به طوری‌که ارتباط وی با بیرون از این اتاق، تنها با یک آیفون نصب شده بر دیوار امکان‌پذیر بود. درشرایطی که روزهای زیادی بارها تماس می گرفت، اما دری گشوده نمی شد.

 حصراین یار مردم دراتاقی کوچک بدون امکانات اولیه بهداشتی و حقوق اولیه یک زندانی، عوارض زیاد جسمانی را برای وی ایجاد کرد. به طوری که طی مدتی به دلیل در دسترس نبودن نور آفتاب، بدن وی دچار کمبود«ویتامینD» شد وعوارض نارسایی جسمانی کم کم در وی پدیدار شد. هم‌چنین به علت عدم دسترسی«شیخ محصور» به هوای آزاد، وی دچار بیماری حاد تنفسی شد و علاوه براین‌ها پدیدارشدن مشکلات گوارشی و درد مفاصل زانو نیز طاقت جسمانی او را محدود کرد، اما«مهدی کروبی»،«فرزند احمد» باقی ماند، در برابر ظلم سرخم نکرد و اعلام کرد در راهی که با مردم پیمان مودت وهمراهی بسته، استوار است و از اهداف والای«جنبش سبز» صرف‌نظر نخواهد کرد. با تلاش پزشکان معتمد وزارت اطلاعات و خانواده،«شیخ محصور» مدتی ست که به منزلی درجماران منتقل شده و دوران حبس خود را در ساختمانی دیگر می گذراند. اما آثار سه سال حصرِ بدون دسترسی به هوای آزاد، نورآفتاب، امکانات اولیه پزشکی و بهداشتی و… هم‌چنان در بدن وی نمایان است و او را آزار می دهد. پس از دریافت خبر بستری شدن این همراه صدیق وشجاع جنبش سبز با همسر مکرمه ایشان، خانم«فاطمه کروبی» تماس گرفتم واز وی درباره «آخرین روند درمانی و وضعیت جسمانی همسر محصورش» سوال کردم.

خانم کروبی پاسخ داد:

 سه سال و هفت ماه از آغازحصر گذشته و همان‌طور که هم‌وطنان عزیزمان می‌دانند، همسرم سه سال از این زمان را در مکانی غیراز منزل مسکونی‌شان سپری کردند. نگهداری دریک آپارتمان اداری فاقد امکانات لازم و نیز محرومیت از نورآفتاب و هوای تازه، سلامت ایشان را به‌طورجدی به خطر انداخت. در یک‌سال گذشته، چندعمل جراحی داشتند. در۴هفته گذشته، درکنار درد شدید زانو، بیماری«زونا» که منشا اصلی اش ضعف شدید جسمی بوده را تحمل کردند. روند درمان درحصر پیگیری می شد تا این‌که به تشخیص پزشک محترم اطلاعات و درخواست خانواده نسبت به نگرانی داخلی و گوارشی شان به بیمارستان منتقل شدند. الان روند درمانی آقای کروبی در بیمارستان توسط متخصصین مورد اعتماد خانواده، درحال انجام است. شرایط جسمی شان خیلی آسیب دیده، اما شرایط روحی شان عالی است، به تعبیرخودشان بیش از هر زمانی خدا را از انتخاب این مسیر شاکرند.

 برخورد ماموران در روند درمان چگونه بوده و هست؟
مشکلی دراین زمینه نداشتیم. دراین مورد باید بگویم که مقامات و ماموران امنیتی خللی در روند درمانی و انتقال به بیمارستان ایجاد نکردند. همکاری این مجموعه با تیم پزشکی مورد نظر خانواده هم خوب بوده است.

 در مورد شرایط حصر بگوئید، آیا از زمان به قدرت رسیدن «دولت تدبیروامید» تغییری در شرایط حصر مثلا ملاقات ها، دسترسی به تلفن و دیگر حقوق یک زندانی ایجاد شده؟

واقعیتش تغییر محسوسی درحصر ایجاد نشده و روال هم‌چون گذشته است. درحق برخورداری از حقوق یک زندانی هم تغییری ایجاد نشده. اگراطلاع رسانی نکردیم، بدین جهت بوده که تغییر ایجاد نشده. اگر تغییری ایجاد شود، حتما توسط خانواده اطلاع رسانی می شود. واقعیتش این است که تغییر دولت تاکنون تاثیراساسی در وضعیت حصر نداشته. ظاهرا حصر و حبس های غیر قانونی اولویت دوستان دولتی نیست. تغییرات اندک، مانند همکاری در روند درمان و یا انتقال به بیمارستان مانند این بار، محصول تغییر فضای کشوراست. درارتباط با اصل حصر و حبس غیر قانونی، تاکنون هیچ کس مبنای قضائی آن را به ما اعلام نکرده وانتظار جامعه و خانواده درارائه مستندات این حبس و حصر بلامدت، حتی ازسوی رئیس و دبیرشواری‌عالی امنیت ملی فعلی هم انجام نگرفته. ملاقات فرزندان هفته ای یک‌باراست.«حسین آقا» به تشخیص آقایان، هنوزاز ملاقات پدرشان محروم اند، البته امروز در بیمارستان اجازه ملاقات یافتند.

 یک‌سال از زمام‌داری دولت تدبیروامید گذشته و جامعه هنوز درانتظارعمل به وعده های داده شده آقای روحانی درایام انتخابات است. دریک‌سال گذشته، دولت در برخی از حوزه ها موفق عمل کرده، اما برخلاف انتظارجامعه در امورمدنی و سیاسی به شدت منفعل بوده است. بارزترین نمونه آن نیز«تداوم حصر» است. به نظر شما دلیل این انفعال چیست؟

به نظر می رسد تمرکز دولت درحل و فصل موضوع هسته ای و روابط کشور درعرصه های بین المللی است؛ لذا درکنار تلاش‌های بین المللی شان، کاستی‌های جدی در داخل مشاهده می شود. الان قصد ندارم به این موضوع بپردازم، اما دریک جمله باید بگویم که حقوق و آزادی های سیاسی و مدنی مردم، تاکنون اولویت مقامات قوه مجریه نبوده.

 بعضا در جامعه شایعاتی مبنی بر ملاقات برخی مقامات دولت یا شورای عالی امنیت ملی با عزیزان در حصر مطرح می شود. آیا این اخبار صحت دارد؟

نه؛ اصلا صحت ندارد.

*منتشر شده در:

۱۳۹۳ شهریور ۳۱, دوشنبه

مرد پشت پرده انتصاب یاران جبهه پایداری واحمدی نژاد دردولت روحانی کیست؟

«عیسی فرهادی» فرماندار کنونی تهران و یکی از حامیان سرسخت احمدی نژاد و جبهه پایداری  

اعتراضات مکرر جریان‌های حامی اصلاحات و هم‌چنین برخی مسئولان دولت تدبیروامید نسبت به برخی انتصابات در تعدادی از استان‌ها، باعث شد پیگیری‌هایی برای شناسایی برخی افرادخاص درجهت ارتقاء نیروهای دولت احمدی نژاد در دولت روحانی انجام شود!


به طورنمونه«عیسی فرهادی» استان‌دارسابق البرز که در دوران محمود احمدی نژاد دارای مشاغل متعدد در دولت‌های نهم و دهم بوده، مورد حمایت ولابی گسترده«این چهره ی خاص و مشهور» قرار گرفته، به طوری که تلاش‌ دست اندرکاران برای تعویض«فرماندارتهران» با حمایت این چهره مشهور، با شکست مواجه شده است. «عیسی فرهادی» از نزدیکان و حامیان جدی جبهه پایداری ست و درایام انتخابات ریاست جمهوری سال ۹۲ ، حمایت گسترده ای را از این جریان سیاسی انجام داده است.

مهم‌ترین ماموریت«عیسی فرهادی» درسمت فرمانداری تهران، برگزاری انتخابات ۲۴خرداد و تسهیل شرایط سیاسی برای بازگشت جبهه پایداری به عرصه سیاسی کشور بوده است. هم‌چنین وی نقش گسترده ای را در ردصلاحیت چهره ها و نامزدهای مورد قبول مردم درانتخابات شوراهای اسلامی شهر و روستا درتهران داشته است. درحالی‌که احزاب قانونی اصلاح‌طلب و حتی برخی از گروه‌های اصول‌گرا، برای برگزاری میتینگ و همایش با مشکل مواجه بودند، جبهه پایداری و نزدیکان افراطی این جریان، همایش‌های متعددی را با همکاری فرماندارتهران درسطح این شهر برگزار می‌کردند.
این درحالی است که جبهه پایداری، هنوز مجوز فعالیت قانونی خود را از کمیسیون ماده۱۰ احزاب وزارت کشور دریافت نکرده است و طبیعتاٌ باید نسبت به احزاب ریشه دار و قانونی دراولویت پایین تری برای اخذ مجوز از فرمانداری تهران قرار داشته باشد. گفتنی‌ست«عیسی فرهادی» با حکم«مصطفی محمدنجار» وزیرکشور دولت دهم درتاریخ ۲۵ آبان ۹۱ همزمان به سمت«معاون استان‌دار» و«فرماندارتهران» منصوب شده است. به گزارش منابع آگاه، وی هم اکنون نیز به جریان پایداری و محمود احمدی نژاد نزدیک است و اهداف سیاسی این گروه اندک را تامین می کند.

 ازسوی دیگر یک منبع مطلع به خبرنگارسحام گفت:«محمدناصر نیکبخت» معاون سابق استاندارهمدان در دولت احمدی نژاد نیز با حمایت همان«چهره خاص» ، به استان‌داری همدان منصوب شده است!


انتخاب«نیکبخت»، موجی از اعتراضات را درمیان حامیان دولت تدبیروامید ایجاد وازطرفی جریان منتقد دولت را حیرت زده کرده است. یکی از منتقدان جدی دولت درمجلس شورای اسلامی گفته است که«باور نمی کرده او با چنان سوابقی، دراین دولت استان‌دار شود.» این اعتراضات به حدی بوده است که پیش تر شورای هماهنگی جبهه اصلاح طلبان(متشکل از احزاب ۱۴ گانه) طی بیانیه ای درآبان ۱۳۹۲، اعتراض خود را نسبت به انتصاب «محمد ناصر نیکبخت» به عنوان استان‌دارهمدان اعلام کرد واین انتصاب را باعث دل‌سردی مردم و تهی شدن پایگاه مردمی دولت تدبیروامید در این استان دانسته بود.

 این اتفاق، دراستان لرستان نیز به وقوع پیوسته است؛«هوشنگ بازوند» معاون استان‌داری مرکزی وازحامیان جدی جبهه پایداری، در دولت حسن روحانی پست استان‌داری لرستان را از آن خود کرده است. نکته ی جالب توجه آن است که وی همان فردی بوده که در ماجرای جنجالی سخنرانی«سیدحسن خمینی» در دانشگاه این استان، دستور لغو سخنرانی وی را صادر کرد! دولت نیز البته پس از برکناری فرماندار بروجرد، تذکرجدی به «هوشنگ بازوند» داده است.

این چهره خاص جریان اصلاحات کیست؟

 پیگیری‌های خبرنگارسحام، نام این چهره خاص را فاش کرده است؛ «سیدصفدر حسینی»، استان‌دار اسبق چهارمحال و بختیاری و وزیراسبق اقتصاد دردولت اصلاحات بوده و اینک نیز، رییس‌صندوق توسعه ملی است. به گزارش منابع‌سحام«صفدرحسینی»، این سه چهره ی حامی جریان پایداری و احمدی نژاد را با لابی های گسترده خود در دولت روحانی، ارتقاء داده است!

نکته ی جالب این‌که هرسه نفرافراد ذکرشده ، هم‌شهری واز نیروهای وی دراستان‌داری کهکلویه و بویراحمد بوده اند و حتی«محمدناصرنیکبخت»، استان‌دار فعلی همدان نیز رابطه بسیار نزدیک فامیلی با این چهره خاص دارد!

اعتراضات به این انتصابات به شدت دراین استان‌ها تشدید شده و حتی باعث گردیده نیروهای شاخص جریان اصلاحات و اعتدال، گلایه ی خود را نسبت به اقدامات غیرعادی«صفدرحسینی»، درحضور بزرگان جریان اصلاحات و اعتدال مطرح کنند.

*منتشر شده در:

۱۳۹۳ مرداد ۱۵, چهارشنبه

مشاور استاندار کردستان، متهم فراری از آب درآمد!


استاندار کردستان، طی حکمی «دکتر سلیمان کریمی» را به سمت مشاور استاندار در امور پیگیری های ویژه منصوب کرد. 

عبدالمحمد زاهدی، استاندار کردستان در حکم انتصاب سلیمان کریمی به سمت مشاور خود نوشته است:
« نظر به مراتب تعهد، شایستگی و سوابق ارزنده علمی و تجربی در عرصه های مختلف علم ارتباطات، به موجب این حکم جنابعالی را به عنوان مشاور استانداردر امور پیگیری های ویژه منصوب می نمایم.»

در نگاه اول به نظر می رسد این حکم هم مانند سایر احکام انتصاب در سیستم مدیریتی کشور است و چندان اهمیتی هم نباید داشته باشد که «مشاور امور پیگیری های ویژه استاندار کردستان» چه کسی ست؟

مطابق اسناد به دست آمده، آقای سلیمان کریمی دارای پرونده های متعدد قضایی در دادگستری استان های تهران و کردستان است، به طوری که مروری در این اسناد، پرسش های جدی را از مسئولین امر بابت این نوع انتصابات به وجود می آورد.
۱ – پرونده شماره ۸۸/ ۶۶۲۸۱۹۸ شعبه ۶ حقوقی تهران – خواهان : محمد رضا محمدی ، خوانده : سلیمان کریمی – خواسته : کلاهبرداری
۲ – پرونده شماره ۸۹۰۰۲۳ مورخ ۸۹/۶/۲ – نوع اتهام: تحصیل مال از طریق نامشروع – رای دادگاه: حکم قطعی دو سال حبس و ۳۴۰ میلیون تومان رد مال – مرجع: اجرای احکام مجتمع قضایی امور اقتصادی تهران – دادیار: آقای فریدونی
۳ – پرونده نیابتی به شماره ۸۸۰۴۹۷ مورخ ۸۸/۱۲/۱۶ – بازپرسی شعبه اول بوکان واصله به شماره ۲۳۷/۸۹ دادگستری شهرستان مهاباد – خواهان: محمد شاه محمدی ، خوانده: سلیمان کریمی – نوع اتهام: کلاهبرداری
۴- پرونده شماره ۸۷/ ۱۱۳۱ شعبه ۲ حقوقی مهاباد – خواهان : سلیمان کریمی ، خوانده: خورشید عبدالله بیگی – خواسته : طلاق
۵ – پرونده شماره ۸۹/ ۸۹۰۳۷۷ شعبه ۲ حقوقی – خواهان : کژال دهمکری ، خوانده : سلیمان کریمی – خواسته : مطالبه مهریه
picture 2
هم چنین در نامه پاسخ به استعلام مبنی بر وجود سوء پیشینه مورخه ۸۹/۳/۵ ، پلیس آگاهی استان آذربایجان غربی خطاب به فرماندهی انتظامی شهرستان مهاباد نوشته است:
در پاسخ به نامه شماره ۶۲۶- ۱۱۱۷۵۶۱۹۱۱۲۱۰۸۹ مورخ ۸۹/۳/۲ ، با بررسی سوابق موجود نامبردگان بالا، اسما دارای سابقه به شرح ذیل و برگ پیوستی می باشند:
* سلیمان کریمی فرزند رحیم :
۱ – تاریخ ۷۱/۲/۲۱ – مرجع صدور قرار: بازپرس شماره یک دادسرای عمومی مهاباد – اتهام: اهانت به مامور دولت در حین انجام وظیفه، جعل سمت، نشر اکاذیب و غیره
۲ – تاریخ ۷۴/۴/۱۱ – مرجع صدور قرار: قاضی تحقیق شماره یک دادگستری تهران – اتهام: ایراد ضرب و جرح عمدی نسبت به مامور دولت، سوء استفاده و جعل عنوان از کارت جعلی
۳ – تاریخ ۷۸/۷/۱۰ – مرجع صدور قرار: شعبه ۱۳۰۸ عمومی مرجع قضایی قدس تهران – اتهام : اخاذی مسلحانه
۴ – ۸۰/۱۲/۲۸ – مرجع صدور قرار: شعبه ۱۶۱ دادگاه عمومی تهران – اتهام: جعل سند و استفاده از وسیله نقلیه غیر مجاز
۵ – تاریخ ۸۳/۱/۲۶ – مرجع صدور قرار: دادیار اجرای احکام فرودگاه مهرآباد تهران – اتهام: غصب عنوان و استفاده از پلاک اتومبیل غیر مجاز
* یوسف کریمی فرزند رحیم: ( برادر آقای سلیمان کریمی)
۱ – تاریخ: ۶۹/۱۱/۲۰ – مرجع صدور قرار: دادگاه حقوقی ۲ مستقل سیاهکل گیلان – اتهام: ترک نفقه
۲ – تاریخ : ۷۸/۱۱/۷ – مرجع صدور قرار: دادرس شعبه ۲ دادسرای سیاهکل استان گیلان – اتهام : شرکت در قتل
لازم به ذکر است آقای یوسف کریمی نیز در حال حاضر مشغول رایزنی برای در اختیار گرفتن پست مدیریتی در شهرستان مهاباد است.
picture-3
picture-4
گفتنی ست که سلیمان کریمی اکنون در حال تحمل کیفر قضایی می باشد! وی در زندان تقاضای «رای باز» و سپس تقاضای مرخصی می کند، پس از این درخواست، با مرخصی وی توسط قاضی ناظر زندان موافقت می شود و بدین ترتیب وی دیگر به زندان باز نمی گردد. سند زیر مکاتبه ای ست میان «مدیر مجتمع ندامتگاه تهران بزرگ» با «دادیار ناظر بر زندان دادسرای امور اقتصادی».
picture 6
با توجه به سوابق ذکر شده در بالا، مشخص نیست که استاندار کردستان با نظر به کدام شایستگی و تعهد ، سلیمان کریمی را به سمت مشاور استاندار در امور پیگیری های ویژه استانداری کردستان منصوب کرده است؟
سلیمان کریمی، ردیف نخست، نفر دوم از سمت چپ - یکی از جلسات رسمی دولتی در استان کردستان

سلیمان کریمی، ردیف نخست، نفر دوم از سمت چپ – یکی از جلسات رسمی دولتی در استان کردستان

محمدعلی طاهری هم‌چنان تحت فشارهای فزاینده روحی وجسمی‌ قرار دارد

چندی پیش قسمت‌هایی از دست نوشته محمدعلی طاهری، مبدع عرفان حلقه در سحام منتشر گردید. اهمیت انتشار این نامه از چند جهت بود؛ اینکه چطور بعد از سه سال فشارهای جسمی و روحی زیاد، این نامه چند صفحه‌ای به دست شهناز نیرومنش می‌رسد و چرا خانواده آقای طاهری و شاگردان وی، نسبت به شکنجه‌های جسمی وارده بر آقای طاهری سکوت کرده‌اند؟ زندانی‌ای که بار‌ها تا زیر طناب اعدام برده شده تا تحت فشار روحی مضاعف قرار گیرد و علیه خود ادعای ارتداد نماید تا بدین وسیله زمینه اعدامش تسهیل شود. وقتی متن نامه را دیدم با خود گفتم چرا این نامه باید خطاب به خانم شهناز نیرومنش نوشته باشد؟مگر محمدعلی طاهری فرد نزدیک تری را نداشت که نامه را خطاب به او بنویسد؟ همه این سوالات باعث شد که گفت‌و‌گویی را با شهناز نیرومنش ترتیب دهم.
شهناز نیرومنش متولد سال ۱۳۳۸ است. او سال ۱۳۸۴ وارد عرفان حلقه شد و دو سال بعد عضو شورای مرکزی این حلقه گردید. در رشته فیزیک کاربردی تحصیل کرده است و چندی بعد به خاطر عضویت در عرفان حلقه دستگیر شد، تحت فشار قرار گرفت، به طوری که ناچار به ترک ایران گردید. نیرومنش پس از خروج از ایران سکوت نکرد و آرام ننشست، وی در سال ۱۳۹۱ موسسه‌ای را جهت ترویج افکار و عقاید محمدعلی طاهری در آمریکا به ثبت رساند. او برای استاد خود احترام خاصی قائل است؛ به طوری که می گوید: « تصمیمات استاد دارای حکمتی ست که من نمی دانم، اما آن ها را همان طور که از من خواسته انجام می دهم؛ نه کم و نه زیاد.»
چند هفته قبل نامه‌ای از طرف آقای محمد علی طاهری توسط شما در اختیار پایگاه خبری سحام، قرار گرفت. با وجود پایگاه های متعدد خبری و اطلاع رسانی، چرا این نامه را در اختیار این سایت قرار دادید؟ آیا هدف یا دلیل خاصی برای این انتخاب خود داشتید؟

باتوجه به اینکه آقای محمدعلی طاهری بعنوان یک دگراندیش معنوی که در عین حال دارای جایگاه علمی هستند وبا توجه به وضعیت نگران کننده ایشان درزندان انفرادی ایران واهمیت موضوع از نظر ما، تصمیم بر این شد که این نامه ابتدا در رسانه‌ای اطلاع رسانی شود که جایگاه و بُرد درون مرزی آن، از نظر مقبولیت عمومی، امکان دسترسی، تعداد مشاهده کنندگان و نیز ازنظرقابلیت استناد برای مسئولین مملکتی و سایر رسانه‌ها بالا باشد وخوشبختانه سحام به این درخواست پاسخ مثبت دادند، هرچند که در مرحله بعدی رسانه‌های زیادی آنرا پوشش خبری دادند ولی من وظیفه خود می‌دانم در همین جا مراتب سپاس و قدردانی خود را برای چندمین بار از شما و سایرعزیزان در سحام و جرس اعلام کنم.
نامه آقای محمد علی طاهری از چه زمانی در اختیار شما قرار گرفت و با توجه به وضعیت آقای طاهری در بند الف سپاه پاسداران، مطابق توصیف ایشان در متن نامه شان ، چرا شما زودتر از این اطلاع رسانی نکردید و متن نامه را در اختیار رسانه ها قرار ندادید؟
قراراین نامه در نوروز ۱۳۹۲ که آقای طاهری در مرخصی ۶ روزه بصورت حصر خانگی بودند از سوی ایشان با بنده گذاشته شد، ولی اصل نامه در بهار امسال (۱۳۹۳) درامریکا به دست من رسید. اینکه چرا ایشان با توجه به وضعیت نگران کننده شان در این مدت در بند دو-الف زود‌تر به تهیه نامه مبادرت نورزیدند، یک بحث است و اینکه چرا بنده زود‌تر روی آن اقدام نکردم بحث دیگر. در مورد اول و اینکه چرا این نامه زود‌تر از سوی ایشان نوشته نشده، توضیحات مفصلی لازم است که شاید هم همه آن را نتوان با توجه به اینکه استاد طاهری در حال حاضر در دست اطلاعات سپاه گروگان هستند، بیان کرد؛ ولی در مورد دوم وتا آنجا که به من مربوط می‌شود از روزی که نامه طی مراحل مشکل به دستم رسید طبق خواست خود ایشان، ابتدا اقدامات اولیه در ارتباط با  بخش حقوق بشر را در حد توان انجام دادم و سپس در اولین فرصت ممکن همانطور که ایشان خواسته بودند رسانه ای‌اش کردم والبته هر دو روند همچنان ادامه دارد.

تحلیل شما از دستگیری همسر آقای محمد علی طاهری چیست؟ آیا می شود گفت که دستگیری ایشان توسط نیروهای امنیتی ، به خاطر انتشار متن این نامه بوده است؟
همسرآقای طاهری و خانواده ایشان در ایران، در تمام این سال‌ها، به دو دلیل بر اساس خط مشی هماهنگی و همراهی با نیروهای امنیتی پیش رفته‌اند، اولا: بدلیل فشاری که از طرف نیروهای حکومتی بر آن‌ها وارد می‌شده و ثانیا: متقاعد شده بودند که این همکاری می‌تواند کمکی به وضعیت عزیزشان بکند، بنابراین افراد خانواده نمی‌توانسته‌اند در جریان کم و کیف این نامه بوده باشند ویا در انتقال آن نقشی ایفا کرده باشند، ولی اینکه در این ۴-۳ سال گرفتاری آقای طاهری، همسرشان هیچ گاه دستگیر نشده بودند و دقیقا پس از انتشار خبر سند برای اولین باردر این مدت دستگیر شدند، می‌تواند نشان دهنده ظن و واهمه ی  نیروهای امنیتی از مرتبط بودن همسرشان با انتشار این سند باشد.
از آخرین وضعیت همسر آقای طاهری چه اطلاعی دارید؟ آیا ایشان همچنان در بازداشت هستند؟
ایشان حدود  دو هفته در بازداشت بودند و بعد آزاد شدند؛ البته من با خود ایشان با نزدیکانشان هنوز نتوانسته‌ام صحبت کنم و تا آنجایی که از کانال هایی دیگر اطلاع دارم، تعهدات سنگینی از ایشان گرفته‌اند خیلی سنگین‌تر از قبل که همیشه تهدید فرزندان و خودشان و ایجاد ترس و ارعاب وجود داشته.
پس از انتشار نامه آقای محمد علی طاهری ، برخی گمانه زنی ها در بین اعضای عرفان حلقه – که از شاگردان آقای طاهری هستند – به وجود آمده است. دلیل  اختلاف ها میان اعضای حلقه بر سر انتشار این نامه به نظر شما چیست؟
البته اختلاف نظر، صرفا بر سر انتشار نامه نبوده و ما با خبر هستیم  که کسانی حتی سحام را به بدلیل انتشار نامه آقای طاهری از جنبه‌های مختلف در فشار قرار داده‌اند. شرح این اختلاف نظر، کمی طولانیست که مختصرا عرض می‌کنم:
قضیه این است که از ابتدای دستگیری اقای طاهری در اردیبهشت ۱۳۹۰، دو طرز تفکر در مجموعه وجود داشت، گروهی معتقد به اقدامات و فعالیت از طریق کمپین بین المللی و دفاع از ایشان در مجامع بین المللی و همپای آن فعالیت‌ها واعتراضات و رایزنی‌ها ی داخلی بودند  وگروهی دیگرمعتقد به حفظ سکوت و عدم هرگونه ابراز اعتراض و قبول راهکارهای نیروهای امنیتی و نهایتا پیگیری قضیه صرفا از طریق وکیل و نامه نگاری به مقامات داخلی در صورت امکان. از آنجا که عرفان حلقه یک جریان معنوی و فاقد هرگونه تشکیلات سیاسی و مبارزاتی است، به کوشش نیروهای امنیتی و ایجاد جو تهدید و ترس وارعاب توسط نفوذی‌های اطلاعات سپاه در بین عرفان حلقه‌ای‌ها وهمراه شدن خانواده و برخی شاگردان و منتسبان به استاد با  موافقان و مشوقان سکوت، به راحتی این باور که تنها سکوت به وضعیت آقای طاهری کمک خواهد کرد در مجموعه شکل گرفت و خط مشی مصلحت اندیشی وسازش و سکوت برای مدتی طولانی  حاکم شد.
نیروهای امنیتی با بهره بردن از همراهی وکیل، خانواده و تعدادی از منتسبان و شاگردان آقای طاهری که بصورت تشویق و بعضا اصرار رخ می‌نمود، خیلی تلاش کردند مشی حفظ سکوت را به شاگردان و هواداران ایشان بقبولانند و اینطور القاء کنند که: «سکوت و عدم فعالیت، خواسته شخص آقای طاهری است وهرگونه اعتراض و فعالیت باعث سیاسی شدن پرونده ایشان می‌شود و وضعیت او را وخیم‌تر می‌کند» وحتی تا آنجا پیش رفتند که  بعضی از شاگردان به اصطلاح نزدیکشان که چند روزی در بازداشت بودند، از داخل زندان از زبان آقای طاهری نقل قول دروغ برای حفظ سکوت  به بیرون انتقال دادند؛ بنده مصرانه و مستدل عرض می‌کنم که به استناد گفته‌های شخص آقای طاهری (درمرخصی حصر خانگی نوروز ۹۲ و نیز در نامه‌ای که ارسال کرده‌اند) هیچ گاه سکوت و عدم اعتراض، مورد تایید آقای طاهری نبوده وهمانطور که کاملا واضح و قابل پیش بینی بود کمکی به ایشان  نکرد که هیچ، بلکه وضعیت را بسیار وخیم‌تر کرد.
استمرار جو سکوت و بی تفاوتی طرفداران، به مخالفین آقای طاهری فرصت پرونده سازی بر اساس ادعای شاکیان خصوصی جعلی و وارد کردن اتهامات واهی برای ساختن پاپوش‌های امنیتی و شرعی و اخلاقی بیشتر را فراهم نمود که نتیجهٔ آن می‌توانست و می‌تواند از بین رفتن جان ایشان باشد، بعلاوه در این فرصت نیروهای امنیتی ازهیچ اقدامی برای ضربه زدن به این گروه صلح جو و غیرسیاسی کوتاهی نکردند که از جمله می‌توان به افزایش فشار ودستگیری فرادرمانگران، گرفتن اعتراف دروغین  و یا قول همکاری از دستگیر شدگان، وادار کردنشان به همکاری با نیروهای امنیتی و یا طرح شکایت دروغین علیه استاد برای ساختن پاپوش‌های بیشتر، بد نام کردن فعالین برای آزادی ایشان، جوسازی و بی‌حرمتی به این معلم معنوی و شاگردان وفادارشان از طریق رسانه‌ها و… اشاره کرد. انتشار این نامه از دو جهت به دشمنان آقای طاهری صدمه می‌زد و به همین دلیل مورد هجمهٔ شک و یا مخالفت  نفوذی‌ها و بدنبال آن برخی از خودی هایی که  از پشت پرده مسائل بی خبر بودند قرار می‌گرفت:
۱-باور «فعالیت بین المللی  ممنوع، چون باعث سیاسی شدن استاد می‌شود» که چندین سال روی آن سرمایه گذاری کرده بودند را می‌شکست.
۲-دریافت نامه همراه با دادن اختیار تام  به دریافت کننده آن برای کار حقوق بشری و رسانه‌ای،   دست مخالفان اعتراض وموافقین سکوت را برای دخل و تصرف و اعمال نظر دوباره در روند فعالیت وتحمیل دوباره نظرات ناصوابشان بر مجموعه می‌بست.
 با توجه به اینکه نیروهای امنیتی و نفوذی‌ها به کمک  چند نفر سیاست گران و مصلحت اندیشان داخلی، در این سه سال بیشترین توانشان را برای اجرای پروژه سکوت بعنوان تنها راه به زانو در آوردن این جمعیت معنوی بکار بسته بودند، این هر دومورد، شکست بزرگی برایشان به حساب می‌امد، چون خیلی‌ها به اشتباه‌شان پی می‌بردند و دست خیلی‌ها رو می‌شد. اعتراض و مخالفت عده‌ای با انتشار نامه بدلیل این شکست است که طبیعتا شخصی که حامل نامه است می‌بایست به بهانه‌های مختلف در نوک تیز حمله این تهاجمات قرار بگیرد.
چرا نامه آقای طاهری خطاب به شما نوشته شد؟ آن طور که ما مطلع شدیم، برخی از اعضای خانواده ایشان در خارج از کشور هستند، چرا این نامه خطاب به آنها نوشته نشده است؟
بله هم برخی افراد خانواده و هم تعداد زیادی از شاگردانشان در خارج از کشور هستند. قطعا اقای طاهری برای این کارشان دلایلی داشته‌اند که بنده تلویحا به بعضی از آن‌ها در لابلای صحبت هایم  اشاره کردم؛ در هر صورت اینکار باید توسط کسی انجام می‌شد که علاوه بر مورد اعتماد بودن، با اعتقاد کامل به ضرورت انتشار و پیگیری، آمادگی ذهنی برای انجام آن را داشته، موانع را بشناسد و با وجود مشکلات فراوان و فشار نیروهای امنیتی و جوسازی‌ها و مخالفت های  نا‌خودی‌ها و بعضا خودی‌ها، دودل نشود و کوتاه نیاید، وهم اینکه توانایی انجام آنرا به لحاظ موقعیتی دارا باشد. آقای طاهری در بند ۳ نامه ارسالی به گزارشگر حقوق بشر، به فشارهای وارد بر خانواده اشاره می‌کنند وبا اینکه بنظر می‌رسد بیشتر منظورشان از خانواده همسر و فرزندانشان است، ولی مطلعیم  که دیگر اعضا خانواده نیز از تاثیر پذیری این فشارها وجوسازی‌ها که گاهی مستقیم و گاهی غیرمستقیم وارد شده و می‌شود در امان نبوده ونیستند.
مطلع شدیم پس از انتشار این نامه ، فشارها به آقای طاهری در داخل زندان افزایش یافته است. گمان می کنید دلیل این فشارها چه می تواند باشد و هدف نیروهای امنیتی از افزایش فشار بر ایشان چیست؟
بله، پس از انتشارنامه  فشار‌های وارد بر ایشان بسیار شدید‌تر شده و البته این، هم برای ایشان و هم برای ما قابل پیش بینی بود. در واقع ایشان آگاهانه دست به این اقدام زدند. اطلاعات سپاه  در این سه سال سخت‌ترین فشار‌ها را برای گرفتن اقرار مبنی برپذیرش اتهامات واهی ارتداد، خروج از دین و شیطانی بودن دریافت‌ها و داشته‌هایشان برایشان وارد کرده و جزای ناعادلانه‌ای برای چند اتهام واهی که در واقع پاپوش‌هایی است که برایشان ساخته‌اند، در نظر گرفته است؛ با این وجود آقای طاهری بر اساس‌‌ همان حکم ناعادلانه هم باید پس از پایان یافتن دوره بازجویی به بند عمومی منتقل می‌شدند و نیز سال قبل با گذراندن ۲ سال از محکومیت باید آزادی مشروط شامل حالشان می‌شد، ولی ممانعت از این هر دو نشان داد که اطلاعات سپاه و موسسه بهداشت معنوی مقاصد دیگری دارند؛ به اینصورت که با وعده آزادی ایشان، جمع را ساکت کنند و با باز گذاشتن پرونده واتهام تراشی، مدت محکومیت را به تدریج بالا ببرد تا بدین ترتیب از تلخی حبس طولانی مدت ایشان، از طریق  تدریجی و مرحله‌ای کردن احکام صادره  بکاهند و به تدریج با عادی شدن عدم حضور ایشان و افتادن این قضیه در روند روزمرگی نزدیکان  و هواداران، در موقعیت مناسب حکم اعدام را به اجرا درآورد. از این رو آقای طاهری با وجود اطلاع از مضاعف شدن فشار‌ها، اعتراض و مبارزه علیه ظلم از داخل زندان را بر سازش و سکوت ترجیح دادند و خود برای احقاق حقوق خودش اقدام کرد.
mohamad-ali-taheri-saham-news
لازم به ذکر است که موسسه بهداشت معنوی از زیر شاخه‌های اطلاعات سپاه بوده و ظاهرا بصورت یک موسسه خصوصی، ولی با پشتوانه چند نفری در حوزه علمیه خودرا متولی معنویت جامعه به حساب آورده و با هدف نابودی عرفان حلقه فعالیت می‌کند. در برنامه‌های گفتگوی آنلاین در آینده به روشنگری در باره این موسسه هم خواهم پرداخت.
به نظر شما دلیل حساسیت جمهوری اسلامی بر فعالیت آقای طاهری چیست؟ برخی اخبار تایید نشده حکایت از اعمال نفوذ آیت الله مکارم شیرازی برای اعدام ایشان است. آیا شما این اخبار را تایید می کنید؟
مخالفت متشرعین  و دینداران قشری و ظاهری (و نه دینداران حقیقی) با عرفا در طول تاریخ همواره وجود داشته و هرجا این قشریون قدرتی در دستشان بوده رفتار‌هایی مشابه با عرفای حقیقی داشته‌اند در حالیکه عده‌ای عارف نما (متولیان عرفان قدرت  ونه عرفان کمال) را در کنار خودشان نگه داشته و برای حفظ حکومتشان تقویت هم کرده‌اند.
 شیوهٔ معنوی عرفان حلقه به دلیل انسان شمول، فراگیر وسهل الوصول بودنش از طریق امکان ارتباط با هوشمندی حاکم بر هستی، به کمال همه انسان‌ها می‌اندیشد و تفاوتی بین انسان‌ها بر اساس نوع تفکر و مذهب وسایر پارامترهای جداکنندهٔ انسانها  قائل نیست وصرف نظر از نوع اندیشهٔ افراد، امکان ادراک و تجارب عرفانی ناب را بی واسطه برای همه انسان‌ها فراهم می‌کند و شرط ورود به حیطهٔ این عرفان و معنویت، التزام داشتن به مذهب خاصی نیست و در عین حال با هیچ دین و آئینی هم در تضاد نیست. بر اساس دیدگاه، فراکل نگری انسان‌ها می‌تواند بدون نیاز به حواشی، فقط  با اتصال به شعور بر‌تر به تغییر بینشی دست یابند که آن‌ها را به درک تجارب معنوی ناب، آگاهی از خود، مدیریت وجودی و رفع انواع مشکلات ذهنی و روانی و جسمی خود و دیگران موفق می‌سازد که نتیجهٔ آن آرامش و یافتن بینشی جدید نسبت به خود، خدا، مردم و هستی و ارتقاء بینشی و ارتقاء وجودی است.
بخش تندرو حکومت دینی ایران به سردمداری برخی مراجع تقلید، با  باور‌های تند و متعصبانه  مذهبی، خود را وکیل وصی دین و ایمان و بهشت و جهنم مردم می‌دانند، بطوریکه در چند سال اخیر حتی مورد انتقاد بخشهای میانه رو و کند رو در بدنهٔ خود حکومت ایران، اعم از مراجع تقلید و سیاسیون قرار گرفته‌اند. از آنجا که بقاء و حفظ قدرت دینی این بخش تند رو و متعصب درگرو حفظ باورهای قشری و پوسته‌ای مذهبی وتقلید بی‌چون و چرا و کورکورانه جامعه است، آن‌ها تاب تحمل هیچ قرائت دیگری از معنویت خصوصا معنویتی چون عرفان حلقه با این عمق و گستردگی را ندارند. آن‌ها به شدت ازآگاهی مردم در هراسند؛ یادم می‌اید درجلسه  بازجویی‌ام در ایران، بازجو می‌گفت مردم از یک بهشت و جهنم می‌ترسیدند و شما این را هم از آن‌ها گرفتید و دیگر نمی‌شود کنترلشان کرد.
گفتم: ولی مردم سوال دارند و باید سوال‌هایشان پاسخ داده شود؛ اوبا عصبانیت پاسخ داد: مردم سوال ندارند، این شما هستید که دارید سوال در ذهنشان ایجاد می‌کنید!
علاوه بر این، آن‌ها از هرکسی که تعدادی هوادار و علاقمند پیدا کند بشدت در هراسند، حتی اگر یک فوتبالیست یا یک مجری تلویزیون باشد چه رسد به کسی که صاحب یک اندیشه نوین است که بصورت عملی هم تاثیر گذار بودن خود را به اثبات رسانیده.
شما چه نوع فعالیت هایی را برای افزایش فشار جهت رهایی آقای طاهری انجام داده اید؟ 
همانطور که می‌دانید آقای محمدعلی طاهری در نامه ارسالی اشان برای آقای احمد شهید، گزارشگر ویژه حقوق بشر از موارد نقض حقوق انسانی خود وسایر زندانیان توسط اطلاعات سپاه پاسداران، بازپرس، بازجو‌ها و.. سخن گفته و آمادگی خودرا برای دادن هرگونه شهادت در این خصوص یه مراجع و مقامات بین المللی ابراز کرده‌اند.
طبق خواسته خود اقای طاهری که در نامه‌ای جداگانه خطاب به بنده نوشته‌اند، ابتدا متن نامه برای آقای احمد شهید گزارشگر ویژه حقوق بشر و سپس برای برخی دیگر از مقامات و فعالین سازمان ملل و ارسال شده و از طرق دیگر نیز مشغول پیگیری‌های لازم هستیم ودر جهت رسانه‌ای کردن خبر هم فعالیت‌هایی شده که کم و بیش شاهد ان بوده‌اید و البته هردو روند همچنان ادامه دارد. همچنین رونوشت نامه برای برخی مقامات داخلی ایران نیزکه در انتهای نامه به آن اشاره کرده بودند ارسال گردیده و برای دیگر مقامات ایرانی نیز در حال ارسال است. همچنین کمپینی در همین رابطه برای دفاع از آقای طاهری در حال جمع آوری امضاء است که افراد می‌توانند با ورود به سایت www.freetaheri.com هم در جریان اخبار مربوطه قرار گیرند  وهم از طریق این کمپین ما را در رساندن صدای مظلومیت این معلم معنوی یاری دهند. البته فعالیت‌هایی هم به نوبه خود از طریق هواداران آقای طاهری بصورت خود جوش انجام شده (از جمله تجمع کوچکی در مقابل دفتر حقوق بشر در ایران که هفته گذشته صورت گرفت) وبنده از تمام کسانی که امکان فعالیت حقوقی برای ایشان دارند خواسته‌ام کمک کنند و فعالیت‌ها منحصر به کارهای بنده و گروه همکارانم نباشد.
shahnaz-niroomanesh-saham-news
با توجه به اینکه اعضای عرفان حلقه ، دارای تشکیلات منسجمی نیستند، به نظر می رسد در این گروه ، نیروهای نفوذی امنیتی هم وجود دارند تا از انسجام فعالیت ها برای رهایی آقای طاهری از زندان جلوگیری و آن را به تشتت بکشانند. این شیوه همیشگی نیروهای امنیتی برای جلوگیری از انسجام نیروها بوده است. آیا شما به این تحلیل دست یافته اید؟ 
کاملا صحیح است، اصولا همانطور که می‌دانید، نفوذ در بین هوادران یک تفکر (اعم از سیاسی- فرهنگی- معنوی….) همواره از مهم‌ترین و کارساز‌ترین شیوه‌های نیروهای امنیتی بوده و هست و عرفان حلقه هم از این امر مستثنی نیست. نیروهای امنیتی معمولا با توجه به میزان اهمیت آن گروه یا تشکیلات، با نفوذ درآن اهدافی را دنبال می‌کنند که در مورد عرفان حلقه با توجه به اهمیت  آن برای حکومتیان این نفوذ به صورت بسیار گسترده صورت گرفته است.
از جمله اهدافی که حکومت از طریق نفوذ نیروهای امنیتی در بین هواداران عرفان حلقه دنبال می‌کند، می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:
۱- ایجاد چند دستگی و تفرقه  به منظور ایحاد توقف و یا کندی درحرکت(اصل تفرقه بینداز و حکومت کن)
۲- ایجاد شک و تردید نسبت به ادامه راه یا چگونگی ادامه راه در بین هواداران
۳- ایجاد بی‌تفاوتی و سردی  در بین هواداران
۴- بدنام کردن و بی‌اعتبار کردن افرادی که دراین جریان نقش تعیین کننده دارند
۵- تحریف آموزه‌ها به منظور سوء استفاده ازمفاهیم بر ضد خود تشکیلات(اسب تروا)
۶- چینش مهره‌های نفوذی در جایگاه های حساس و تعیین کننده  بصورت بسیار نامحسوس
۷- انتشار اخبار دروغ و شایعه پراکنی از طریق دوست نما‌ها و نفوذی‌ها
۸- به حاشیه بردن افکار عمومی به جای معطوف بودن آن روی مسائل مهم و تعیین کننده از طریق وارونه کردن اولویت‌ها
۹- جلوگیری از اشاعه مفاهیم صحیح به منظور جلوگیری از درک و انتشار کیفی آموزه‌ها پس از نا‌امید شدن ازامکان انتشار کمی آنها
۱۰- نزدیک شدن به افراد و مهره‌های اصلی از طریق ریختن طرح دوستی با وابستگان و نزدیکان به او، جهت تخلیه اطلاعاتی.
 تمام این موارد کم و بیش، هم در زمانی که خود استاد خارج از زندان بودند و هم در این چند سال که در اسارت هستند بسیار شدید‌تر، به اجرا درآمد. قبل از زندان رفتن ایشان، افراد نفوذی در بین شاگردان واطرافیان آقای طاهری، در پی جمع آوری استنادات از موضوعات درسی ویا مطالب جلسات خصوصی‌تر و استفاده برعلیه ایشان بودند؛ بازپرس وکار‌شناس پرونده استاد طاهری در یکی از بازجویی‌های بنده می‌گفت ما در کلاس‌ها شرکت کرده‌ایم و سه سال است که داریم روی مطالب و سی دی‌های درسی کار می‌کنیم. الان تعدادی از این‌ها بعنوان مربی بین عرفان حلقه‌ای‌ها حضور دارند (آقای طاهری هم به این مطلب اشاره کرده‌اند و صوت‌هایش موجود است) و نمونهٔ این را در فضای مجازی هم می‌توانیم ببینیم که صفحاتی به نام دفاع از عرفان حلقه درست کرده‌اند وبا پنهان شدن در پشت عکس یا  تکه‌هایی از کتاب‌ها و درسهای استاد، شاگردان را شناسایی می‌کنند واهداف خود را جلو می‌برند.
در این سه سال و چند ماه اسارت، آقای طاهری بار‌ها در چند قدمی اعدام قرارگفته‌اند وانواع  فشار‌ها ی طاقت فرسا و موارد دیگر را که در نامه اشان درج کرده‌اند، تحمل کرده‌اند. استادبرای رساندن صدای مظلومیتشان به بیرون وبه منظور اعتراض به وضعیتشان واحقاق حقوقشان تا کنون نه باراعتصاب غذا داشته‌اند؛ ولی متاسفانه هر بار، از طریق  نفوذی‌ها وهمکاران داخلی آن‌ها، با سوء استفاده از فضای بایکوت خبری موجود، نه تنها جلوی اطلاع رسانی وضعیت اسفبار ایشان گرفته می‌شد، بلکه  شایعه دروغ بودن خبر اعتصاب غذا یا دروغ بودن حکم اعدام را به سرعت پخش می‌کردند و به کرات اتفاق افتاده بود که  در مواردی که احتمال ابراز واکنش نسبت به شرایط استاد از سوی هواداران را می‌دادند، با پخش شایعه آزادی موقت استاد طاهری، یا اینکه خانمشان با ایشان ملاقات داشته‌اند و حالشان بسار خوب است ودروغ های این چنینی از طریق افرادی که به خانواده ایشان نزدیک کرده بودند، جمعیت هواداران را متقاعد و آرام می‌کردند؛ البته اقلیت معتقد به اعتراض  و مخالف سکوت، هر بار از یک طریقی بصورتی عجیب و باور نکردنی درجریان قرار می‌گرفتند وبا روشن بینی سرو صدایی  چون مصاحبه، کمپین، راهپیمایی و… به راه می‌انداختند و هر بار به شواهدی خبردار می‌شدیم که  این حرکت‌ها همگی بعنوان ترمزی بر فشارهای وارد بر ایشان بسیار موثر بوده است.
 سخنی با همه مخاطبان و سخنی با شاگردان ایشان: توصیه شما به دوستان، یاران ، همراهان و شاگردان آقای طاهری چیست؟ 
سخن اول: خوانندگان این مصاحبه منصفانه بیندیشند که درحکومتی مثل ایران، کسی را بی‌دلیل ازشاگردانش جدا نمی‌کنند و سه سال در انفرادی بند دو-الف نگه نمی‌دارند. آنقدر از حضور ایشان در بین مردم واهمه دارند که حتی به بند عمومی منتقلشان نمی‌کنند چرا که تاثیر پذیری مردم را از وجود و سخن حق ایشان دیده‌اند. او حرفی برای بشریت دارد که جاعلان معنویت نمی‌خواهند به گوش مردم برسد. امروز که خودشان از داخل زندان پیش قدم شده‌اند، وظیفهٔ اصلی ما دفاع از حقوق ضایع شده ایشان و سایر زندانیان است. آقای طاهری همیشه می‌گفتند ما به این آب و خاک دِین داریم، ایشان برای ادای این دِین در ایران ماندند و تاوانش این شد. به شاگردان ایشان برای احقاق حقوق او و سایر زندانیان عقیدتی یاری دهید.
سخن دوم: امروزشاگردان آقای طاهری که از آموزه‌های ایشان برای خود واطرافیانشان بهره برده‌اند و نسبت به ایشان احساس دین می‌کنند، می‌دانند که طبق گفتهٔ خود استاد، در این موقعیت عرفان نسبت به رساندن ندای مظلومیت ایشان به دنیا در اولویت دوم است. بعد از ارسال نامه ایشان وضعیت فرق کرده و چیزی که مشخص است اینست که عرفان حلقه‌ای‌ها بایستی بعد از این، رفتاری متفاوت با قبل از ارسال نامه استاد داشته باشند؛ چرا که امروزپس از اعتراض خود استاد به وضعیتشان و گزارششان به مجامع حقوق بشری، دیگر کسی نمی‌تواند ادعا کند سکوت و عدم اعتراض به نفع استاد است، دیگرحجت تمام شده که سکوت یعنی خیانت، یعنی ظلم و حکومت به وسیله ایادی و نفوذی‌هایش به اشکال و بهانه‌های مختلف، بسیار خواهان این سکوت است. می‌دانم که بسیاری از شاگردانشان مشتاقانه به دنبال راهی برای کمک به ایشان هستند. ولی برای شاگردان ایشان در داخل کشور از سوی حکومت شرایط بسیاردشواری ایجاد کرده‌اند. بنابر این در این شرایط فشار منظوراز شکستن سکوت الزامه این نیست که همین فردا همه در خیابان بریزند. این نوع اعتراض برای وقتی است که امکانات و مقدماتش فراهم شده باشد نه اینکه شروع شود و در‌‌همان قدم اول زمینگیر شود. هرچند که اگر موقعیت اضطراری ایجاد شود این کارهم خواهد شد، ولی اعتراض و رساندن صدای مظلوم به دنیا راه های مختلفی دارد:
- از ایمیل یا پیغامهای گروهی برای رساندن صدای مظلومیت استاد و انتشار نامه ایشان در بین مردم استفاده کنند.
- نامه‌های اعتراض آمیز در جمع‌های کوچک خود تهیه کنند و برای مراجع و مجامع داخل و خارج از کشور ارسال نمایند.
- گزیده‌های از کتابهای ایشان را همراه با عکس و متن نامه ایشان را بین مردم  در مساجد، مجامع مذهبی و فرهنگی، کتابخانه‌ها، خیابان‌ها، مترو، اتوبوس‌ها و…بصورت شبنامه توزیع کنند.
- آنهایی که به اینترنت دسترسی دارند فایل صوتی مصاحبه‌ها و متن خبر‌ها را برای دیگران ارسال کنند.
- تشکیل جمعیت‌های اعتراضی کوچک وکوتاه مدت در خیابان‌ها، میادین و مکانهای مذهبی و…  که در عین حال صدای اعتراضشان در داخل بصورت پراکنده شنیده شود و فیلم وعکس و گزار ش آن در فضای اینترنتی پخش شود.
در خارج از کشور هم علاوه بر این روش‌ها که با آزادی نسبی بیشتری قابل انجام است کارهای دیگری در نظر داریم که انشالله اطلاع رسانی می‌کنیم. خلاصه قدم اول هر کاری که بخواهد صورت بگیرد آگاه سازی مردم است. آگاهی صورت بگیرد بقیهٔ راه باز می‌شود. وظیفه همه شاگردان آقای محمد علی طاهری انتشار و فهم و درک اموزه‌های ایشان است که این چیزی بسیار فرا‌تر از یادگیری تئوریک مطالب است. درک قلبی آگاهی‌ها انسان را وارد فضایی می‌کند که دیگر برای تشخیص حق از باطل نیازی به استدلال ندارد و مثل عاشقی که معشوقش را در هر لباسی می‌شناسد حقیقت برای انسان ملموس و آشنا می‌شود و این خواستهٔ همهٔ شیوه‌های معنوی ناب در طول تاریخ بوده و هست.
فراموش نشود که ما به دنبال قدرت و حکومت نیستیم، ما به دنبال درک و آگاهی بشریت هستیم و نجات مردم از گرفتاری و بیماری به کمک حلقه‌های رحمانیت الهی  و نجات جان استاد طاهری که ارمغان بزرگی برای بشریت در دست دارند ودر این مسیر صد البته سختی‌هایی وجود دارد از زندان وتهدید و توهین و دوری از وطن و شنیدن تهمت و صد‌ها سختی دیگر… ولی اعتقاد به حقیقت تحمل تمام این‌ها را می‌سر می‌سازد. به امید روزی که دیگر هیچ شمشیری به جنگ اندیشه نیاید.

۱۳۹۳ تیر ۲۸, شنبه

ما نباید از کهریزک زنده بیرون می آمدیم - گفت و گویی با یکی از زندانیان گمنام کهریزک

سحام ، روح الله زم - کهریزک برای من و بسیاری دیگر تداعی کننده خاطراتی تلخ است. جایی که خانواده های زیادی در حوادث سال ۸۸ ، فرزندان شان را در آن بیابان ها جستجو می کردند. خانواده من هم از این امر مستثنی نبودند. همیشه به بازداشتی های کهریزک ، نگاه خاصی داشته ام و تصور این که ممکن بود من هم به جای انتقال به زندان اوین از کهریزک سر در بیاورم ، مرا می آزارد. با مسعود علیزاده – از بازداشتی های کهریزک – گفتگو کردم و از او خواستم مرا به بچه هایی که در کهریزک بودند معرفی کند. مسعود هم مقدمات این گفت و گو را فراهم کرد. رضا ذوقی جوانی پر شور ، اما سرخورده و لطمه دیده از جنایات کهریزک است. او با تهدید و فشار امنیتی فزاینده ، مجبور شد شکایت خود را از سعید مرتضوی و بازداشت شدگان کهریزک پس بگیرد. اکنون از آن فشارها رهایی یافته و به همراه همسرش در ترکیه است و تا چند روز دیگر فرزندش نیز به دنیا می آید. ابتدا از صحبت کردن حذر می کرد و فضای سنگینی بین ما حاکم بود ، اما ارتباطم که با او گرم تر شد ، از او خواستم یک گفت و گوی متفاوت با هم داشته باشیم ، نه از جنس گفت و گو های مرسوم این روزها. گفتم خودش را برای یک مکالمه راحت آماده کند. گفت پیش از مصاحبه ، سوالات را برای من ارسال کن، اما به او گوشزد کردم که این کار ممکن است فضای حاکم را کلیشه ای کند. متقاعدش کردم که در زمان گفت و گو سوالاتم را مطرح میکنم ، او هم قبول کرد. صحبت های زیر حاصل مصاحبه دو ساعته من با رضا ذوقی ، یکی از آسیب دیدگان حوادث کهریزک در سال ۱۳۸۸ است.

به رضا گفتم ؛ مخاطبان ما ممکن است کمتر تو را بشناسند ، بهر حال در سا های اخیر ، کمتر نامی از تو در رسانه ها انعکاس داشته است. از او خواستم ابتدا خود را معرفی کند و بگوید قبل از سال ۱۳۸۸ و کودتای انتخاباتی چه می کرده و به چه نوع فعالیتی مشغول بوده است؟
من در سال ۱۳۸۳ در روزنامه ایران و در بخش آگهی ها ( ایران پیام) فعالیت می کردم. فعالیتم نه سیاسی بود و نه روزنامه نگاری ، بلکه کاملا اجتماعی بود و جذب آگهی می کردم. فعالیت من تا سال ۱۳۸۵ ادامه داشت ، همان طور که می دانید روزنامه ایران وابسته به دولت بود و در آن زمان دولت در دست اصلاح طلبان بود. سال ۱۳۸۴ وقتی دولت عوض شد و محمود احمدی نژاد آمد ، اینها با ساختار روزنامه ایران مشکل داشتند . روزنامه ایران آن زمان ۳۶۰ هزار نسخه در روز تیراژ داشت و به نوعی پر مخاطب ترین روزنامه در ایران بود. سال ۱۳۸۵ به بهانه آن کاریکاتور معروف ، روزنامه را توقیف کردند و روزنامه حدود شش ماه در توقیف بود. در این شش ماه تغییرات به حدی بالا بود که حتی گرافیست های بخش ایران پیام را نیز تغییر دادند، به طوریکه بعد از شش ماه که روزنامه بازگشایی شد و جلسه ای بدین منظور ترتیب دادند ، من مشاهده کردم که همه عوض شده اند و جای آنها را افرادی گرفته است که بعضا تخصصی نیستند و اطلاعاتی از روند کار آگهی و روزنامه ندارند و صرفا افرادی هستند که بسیجی هستند و به همین دلیل در آن روزنامه به کار گرفته شده اند. من با این مسئله مشکل داشتم ، با توجه به اینکه یکی از جوان ترین نماینده های “ایران پیام” بودم و تولیدم هم برای روزنامه خیلی زیاد بود. جزو ده نماینده برتر ایران پیام در کل کشور بودم و قبل از این تغییر و تحولات ، از فعالیتم خیلی استقبال می کردند. مشکلاتم ادامه داشت و درگیری ها بالا گرفت. فردی به نام آقای حسینی که معاون آن مجموعه بود ، با ایجاد درگیری فیزیکی با من ، در نهایت موجبات دستگیری مرا فراهم کرد و مرا در اداره آگاهی شاپور، یازده روز بازداشت کردند.

از رضا پرسیدم ؛ چطور تو را بازداشت کردند؟ آیا ضابط قانونی بودند یا حکم بازداشت ارائه دادند؟
رضا گفت : ما به جهت تعطیلی روزنامه اعتراض می کردیم ، چون شش ماه هیچ درآمدی نداشتیم و عملا ادامه این روند برای ما جز هزینه چیز دیگری نداشت. با تغییر و تحولات و آمدن تیم جدید و معاونت آقای حسینی ، عملا سیاست هایی اعمال شد که باعث ریزش مخاطب در روزنامه شد و ما به این روند اعتراض کردیم ، به طوری که با ایشان درگیری فیزیکی پیدا کردیم ، بعد از آن بلافاصله یک ماشین پژو ۴۰۵ مشکی آمد که چند نفر داخل آن بودند که یکی از این ها بی سیم داشت و اصلا نفهمیدم که چی شد و مرا به آگاهی شاپور منتقل کردند.

دوست داشتم بدانم سال ۱۳۸۴ به چه کسی رای داده بود؟
من در انتخابات ریاست جمهوری آن سال اصلا به هیچ کس رای ندادم.

همیشه این سوال در ذهنم بوده که اگر افراد را در موقعیت های گذشته قرار بدهیم ، آیا کارهایی که در گذشته انجام داده اند را تکرار می کنند؟ از رضا همین سوال را پرسیدم ؛ به او گفتم ، با این تجربه ای که حالا در اختیار داری و تمام مشقاتی که از آن سال تا حالا با آن رو به رو بوده ای ، اگر در سال ۱۳۹۳ به شما بگویند ، در صورتی که در انتخابات شرکت کنی ، باز همان حوادث برای تو تکرار می شود ؛ به کهریزک می روی و شکنجه می شوی و مرگ را احساس می کنی ، با این تفاسیر ، آیا با علم به همه آن اتفاقات ، باز هم در انتخابات ۸۸ شرکت می کردی؟
کمی شوکه شد ، اندکی سکوت کرد و گفت : پاسخ به این سوال کمی سخت است ، ولی باز همان کار را انجام می دادم. قصد من از رای دادن در سال ۸۸ ، تغییرات ملموس آن انتخابات بود که در زندگی شخصی خود آن را احساس می کردم. من دوست نداشتم شهروند کشوری باشم که سرخورده است.

به او گفتم توقع و خواسته ات از رای دادن در انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ چه بود؟ دوست داشتی اصلاحات در چارچوب نظام انجام بشود؟
در ابتدا دوست داشتم اصلاحات در چارچوب نظام انجام بشه ، مثل یک دوره قبل از آن انتخابات ، زمانی که آقای خاتمی بود. چون احساس می کردم اون زمان خیلی بهتر بود. ولی بعد از این که این سرکوبی ها رو دیدم ، دوست داشتم خیلی فراتر از این باشه. احساسم این بوده و هست که با وجود این ساختار و سیستم ، اصلاحات کارایی ندارد و نمی تواند موفق باشد.هنوز هم همین اعتقاد رو دارم.

چون رضا جزو یکی از شاکیان کهریزک بود و از نزدیک با روند بررسی پرونده کهریزک آشناست ، از او سوال کردم کهریزک به کجا رسید؟ عاقبت متهمان چه شد؟ کار به کجا رسید؟ آخرین اطلاعاتت درباره پرونده کهریزک چیست؟
شکایتی که ما کردیم پس از ثبت با موانع مواجه شد ، بطوری که با استفاده از طرق مختلف از ما رضایت گرفتند و تعداد شاکی ها رو کم کردند. البته با اون آرائی که صادر شد ، اگر ما هم حضور داشتیم ، باز هم همون آرا صادر می شد . چون کاملا روشن بود که این افراد از جمله آقای مرتضوی محاکمه جدی ای نمی شن. درسته که ما الان زنده هستیم ، اما ما نباید زنده از کهریزک بیرون می آمدیم ، اما در کهریزک با همان شرایطی که ما داشتیم ، سه نفر در آنجا کشته شدند. دیه سه نفر آدمی که اونجا کشته شدند ، ۲۰۰ هزار تومانه؟؟ آقای مرتضوی باید فقط ۲۰۰ هزار تومان جریمه می شد؟؟ به قول یکی از دوستان ، پول کفن اون سه نفری که کشته شدند ، از ۲۰۰ هزار تومان بیشتر بود. پرونده مختومه شده و به جایی نرسیده و نتیجه ای هم نداشته.

برایم جالب بود بدانم ، نوع فشارها برای پس گرفتن شکایات به چه شکل بوده؟ چطور افراد را با ارعاب و تهدید مجبور به پس گرفتن شکایات شان کردند؟ رضا گفت:
من خودم رو می گم که به چه روشی بوده ، هر چند دوستان دیگری هم مشابه با من رضایت دادند ، اما شیوه های اخذ رضایت فرق داشت. من اون زمان سرباز بودم و زمانی که به محل خدمتم برگشتم ، دوباره مجددا به زندان کهریزک رفتم. منتها نه به بازداشتگاه کهریزک ، بلکه به زندان کهریزک. اون زندان هنوز هم وجود داره . بعد از اون من رو از یگان خدمتم که یگان هوا فضا بود منتقل کردند به منطقه خجیر ، که یک مکان بی آب و علف است. به طوری که در اون جا حتی موبایل هم آنتن نمی داد و دسترسی به چیزی نداشتم و اون جا فقط از من بیگاری می کشیدند. خجیر یک منطقه ای ست که یک درش ، انتهای اتوبان شهید بابایی ست و در دیگرش به پاک دشت باز می شود ؛ مساحت بسیار وسیعی ست.
خیلی سخت است ، حتی تصورش هم سخت است. مگر یک انسان چقدر می تواند توانایی مشقت را داته باشد ؛ از بازداشتگاهی که قرار نبوده زنده از آن جا خارج شوی ، با یک معجزه بیرون بیایی و باز مجددا در سیستم دیگری بازداشت و زندانی بشوی و باز به همان بیابان ها برده شوی؟ بعد از آزادی از کهریزک به پادگان برگشتی؟ در پادگان متوجه بازداشتت در کهریزک شدند؟
من در پادگان خدمت نمی کردم. من در یگان “یا مهدی” هوا فضا بودم که یک اداره بود و اونجا که رفتم ، دلیل غیبت هام رو پرسیدند و اونجا گفتم که من بازداشت شده بودم. وقتی این را متوجه شدند مرا به دژبان فرستادند ، از اونجا مرا به دادگاه نظامی فرستادند. اونجا تحقیق کردند و متوجه شدند حرفم درست است و من بازداشت بوده ام و نمی توانستم به محل خدمتم بروم. این مسئله براشون خوشایند نبود که یک فرد معترض جلوی شان نشسته. از اونجا دستور دادند مرا بازداشت کنند و مرا به زندان کهریزک منتقل کردند. من هشت روز در زندان کهریزک بودم که چون دایی من ، نظامی بودند کفیل من شدند و من با کفالت ایشان آزاد شدم و بعد از من تعهد گرفتند که دیگر درخواست مرخصی نکنم و همون جا بمونم تا خدمتم تمام بشه. اما به من گفتند که محل خدمتت عوض شده و عملا من یک روز در محل خدمت قبلی ام بودم که اون یک روز هم وقتم به تسویه حساب های با واحدهای مختلف هوا فضا صرف شد که از آن یگان به منطقه خجیر منتقل شدم.

دوست داشتم بدانم آیا رضا با آقای کروبی هم ملاقاتی داشت؟ آیا فجایع کهریزک را به آقای کروبی هم منتقل کرد؟
رضا گفت : زمانی که آقای کروبی افشاگری کردند ، ما داخل زندان اوین بودیم. از کهریزک به اوین برده شده بودیم و اصلا کسی هم نمی دونست که ما در اوین هستیم و خانواده هایمان هم اطلاع نداشتند.

دوباره پرسیدم که آیا پس از رهایی از زندان اوین ، نزد آقای کروبی هم رفتی؟
نه متاسفانه چون وقتی بیرون آمدم درگیر کارهای سربازی و دادگاه و بازداشت مجدد شدم و بعد هم به منطقه خجیر تبعید شدم ، عملا نتونستم نزد ایشان برم.

رضا با پوست و خون خود ، کهریزک را لمس کرده است. او یکی از افرادی ست که می تواند صحت ادعاهای آقای کروبی در مورد کهریزک را تایید یا رد کند. به او گفتم ؛ وقتی آقای کروبی کهریزک را افشا کرد ، تمام ساختار نظام به او حمله کرد که کروبی در حال تبلیغ علیه نظام و سیاه نمایی ست. می خواهم بپرسم شما که در کهریزک بودی و مسائل آن جا را با گوشت و خون خود لمس کردی ، چقدر مسائلی که آقای کروبی مطرح کرد ، را نزدیک به واقعیت می دانی و اصلا آیا ایشان سیاه نمایی می کرد و یا در حال تبلیغ علیه نظام بود؟
انگار از طرح این سوال خوشحال شد ، نفسی عمیق کشید و گفت : من واقعا از آقای کروبی تشکر و قدردانی می کنم، برای من جای تعجب داشت چطور آقای کروبی از جزییات کهریزک با این سرعت و دقت با خبر شده بود؟ من به عنوان کسی که در کهریزک بازداشت شدم و کسی که اونجا شکنجه شدم ، تمام صحبت های آقای کروبی رو تایید می کنم و به عینه آن مورد خیلی معروف (تجاوز) را در کهریزک شاهد بوده ام.

از رضا پرسیدم اگر آقای کروبی قضیه کهریزک را مطرح نمی کرد و کسی از کهریزک مطلع نمی شد ، چه بلایی در کهریزک سر شما می آوردند؟ چه آینده ای را برای خودت متصور بودی؟
چیزی که من خیلی جاها گفتم و مطرح کردم اینه که زمانی که ما رو فرستادند کهریزک ، دقیقا آقای حیدری فر به ما گفت که می روید کهریزک ، اگر زنده از کهریزک بیرون آمدید به اعتراض و پرونده شما رسیدگی می شود و ما فکر می کردیم دارن شوخی می کنند. اما چون ذهنیتی راجع به کهریزک نداشتیم ، وقتی اونجا رفتیم دیدیم که کجاست و چه جایی هست و تو چه جهنمی گیر افتادیم به حرفاشون ایمان آوردیم . در جهت تصدیق اون صحبت ها هم ، افرادی که پیش از ما بازداشت شده بودند و در کهریزک بودند به ما می گفتند که شما رو از این جا بیرون نمی برند و شما این جا هستید و به مرور زمان می میرید. اونها به ما می گفتند ماها واسه خودمون کسی بودیم که تا حالا اینجا دوام آوردیم. اونجا یکی بود که می گفت من ۱۶۵ کیلو بودم ، الان شدم ۵۸ کیلو. ولی شماها مثل من نیستین که این جا دوام بیارین. ما هم باورمان شده بود که ما این جا هستیم تا کشته بشیم. هیچ کس هم آماری از ما نداشت و اصلا کسی نمی دونست که ما کجا هستیم. فکر می کنم که یک فشارهایی بود که ما رو از کهریزک به اوین انتقال دادند. قطعا اگر فشارهایی نبود ما اونجا بودیم و کسی هم از ما خبری نداشت  و مطمئن هستم که همین افشاگری ها و فشارهای آقای کروبی بود که باعث شد سریعا ما رو از کهریزک به اوین منتقل کنند.
یاد کشتارهای دسته جمعی افتادم ؛ یعنی مرگ دسته جمعی؟
بله ، شما حساب کنید ما پنج روز اونجا بودیم ، سه نفر از ما کشته شدند. مطمئن باشید که اگر این ۵ روز ، ۶ روز می شد ، اون سه نفر کشته می شد ۲۵ – ۲۶ نفر و حتما هم یکی از اون کشته ها من بودم. چون اصلا وضعیت جسمی خوبی نداشتم و دیگه طاقتم تمام شده بود و نمی تونستم اونجا دوام بیارم.

به رضا گفتم می خواهم یک سوال خیلی سخت ازت بپرسم ، می خواهی استراحت کنی یا الان این سوال را بپرسم؟ گفت نه استراحت نمی کنم و بپرس. از او پرسیدم ؛ اگر در سال ۱۳۹۳ ، آقای خامنه ای و نظام جمهوری اسلامی تصمیم بگیرند که حوادث سال ۸۸ را جبران کنند ؛ بابت کودتایی که کردند از مردم عذرخواهی کنند ، رفع حصر از رهبران جنبش سبز کنند ، از کلیه آسیب دیدگان و خانواده های دلجویی کنند ، خسارت ها را پرداخت کنند، عاملین این جنایات را بگیرند و محاکمه کنند ، آیا شما حاضرید که فردای این روز به ایران برگردید؟
مکث کرد ، کمی فکر کرد ، توقع پرسیدن این سوال را نداشت ، نمی دانست چه باید بگوید ، اما گفت : سوال خیلی سختیه ، اگر تمام این اتفاقی که گفتید بیفته و عملی هم بشه ، باز هم من حاضر نیستم به این حکومت اعتماد کنم. چون خیلی از افراد به این حکومت اعتماد کردند ، اما این حکومت به حرفهای خودش هم عمل نکرد. یک جورایی میشه گفت که از پشت خنجر می زنند و اعتمادی نیست.

به رضا گفتم از حادثه کهریزک پنج سال گذشته ، اما شما همچنان از کهریزک سخن می گویی.خواسته ات چیست؟ چه چیزی دلت را آرام می کند و باعث می شود که با آن جنایات کنار بیایی؟ خواسته اصلی ات چیست؟
تنها چیزی که برای من مهمه و به دنبال اون هستم ، و اگر هم فعالیتی هم می کنم به دنبال اون هدف هستم اینه که عاملین اصلی این جنایات محاکمه بشوند. ما به طور قریب به یقین اطلاع داریم که این افراد و عاملین این جنایات چه کسانی بوده اند. خیلی اوقات افرادی غیر رسمی می گویند که عاملین این جنایات ، این افراد بوده اند. اما ما می خواهیم که بطور رسمی مشخص بشه چه کسانی آمرین و عاملین این جنایات بوده اند.

این افرادی که می گویند مسببان کهریزک هستند ، کیستند؟ آیا رضا نام آنها را می داند؟ آیا آنها را در کهریزک دیده است؟
ببینید، اگر بخواهیم به اصلش برسیم ، میخوره به شخص آقای خامنه ای. ولی خب وقتی میاییم پایین تر ، آقای مرتضوی ست که دستور داد ما به کهریزک منتقل بشیم. ما فقط یک معترض بودیم. مگر ما مجرم بودیم که ما رو به کهریزک فرستادند؟ ما تنها حرفمون این بود که رای ما چی شد؟ ما نه جایی رو خراب کردیم ، نه به کسی توهین کردیم ، نه حرف زشتی زدیم. در کمال آرامش یک پلاکارد دست مان بود که نوشته بودیم رای من کجاست؟ آیا چنین چیزی جرم است؟ کجا گفته اند که اگر چنین کاری کنی باید بروی کهریزک و آن قدر بمانی تا کشته بشی؟ بعد از آقای مرتضوی می رسیم به آقای حیدری فر، بعد استاندار تهران ، بعد نیروی انتظامی ، اونجا بچه ها می گفتند که آقایان رادان چند وقت یک بار با هلی کوپتر میاد اینجا و سر می زنه. چون مسیرش خیلی سخت بود و بیابان بود با هلی کوپتر می آمد.

یاد خبرهای سال ۸۸ افتادم. آن زمان شایع بود که سردار احمد رضا رادان هر روز صبح با هلی کوپتر از ستاد ناجا واقع در ونک به کهریزک می رود، بازداشتی ها را شلاق می زند و شکنجه می کند و پس از چند ساعت دوباره با همان هلی کوپتر به ستاد باز می گردد. با رضا این موضوع را مطرح کردم. رضا گفت :
ما خودمان به چشممان چنین چیزی را ندیدیم. اما اونجا بچه هایی که قدیمی تر بودند می گفتند . حتی یکی از بچه های ما از یکی از قدیمی های اونجا پرسید که اینجا چطور غذا می دهند؟ گفت این جا فقط ناهار می دهند و شام. اون هم به اندازه کف دست نان لواش که بیات و کپک زده است ، به همراه یک پنجم یک سیب زمینی که غذای هر وعده است. ما گفتیم چرا صبحانه نمی دن؟ اون زندانی گفت اون اوایل می دادند. اما یک نفر رفت اعتراض کرد و گفت غذا کمه. آقای رادان دستور داد که کلا وعده صبحانه از وعده های غذایی روزانه حذف بشه. من یک مصاحبه ای از رادان دیدم که گفته بود اگر من هم جرمی کردم ، راضیم که به کهریزک بروم. من می خوام بگم ایشون بیاد فقط یک بار خودش رو جای ما بذاره تا بفهمه چه بلایی سر ما آوردن و با بچه های مردم چکار کردن؟

رضا از مصاحبه رادان گفت ، گفت رادان گفته که اگر من هم جرمی کردم ، راضی ام به کهریزک بروم ، به ذهنم رسید که لحظه ای جای سردار رادان با رضا ذوقی عوض کنم. مثلا رضا ذوقی در سال ۱۴۰۰ ، سردار بلند پایه نظامی باشد و سردار رادان هم از بازداشتی های او . با توجه به جنایاتی که در کهریزک برای رضا اتفاق افتاده ، او چه برخوردی با سردار رادان خواهد داشت؟ می خواستم ببینم حس درونی او چیست؟ رافت ، انتقام یا خشم؟

من اگر چنین فرصتی برام پیش بیاد ، مو به مو آن اتفاقاتی که برام افتاده رو برای آقای رادان پیاده می کنم. حس انتقام دارم ، اما نه به خاطر خودم ، بلکه به خاطر همه افرادی که در کهریزک بودند. شما این رو در جریان باشید که فقط یک کهریزک نبوده و نیست. کهریزک ها بسیار هستند در ایران و در تهران.
در مکالمات با رضا ، او بارها از کهریزک های دیگری سخن به میان آورده بود و از من خواسته بود که آنها را شناسایی کنیم. از او سوال کردم ، آیا خودت کهریزک های دیگری را در ایران می شناسی؟
کهریزک دیگری که بشناسم و الان بخواهم اطلاع رسانی بکنم ، خیر . نمی شناسم. اما شبیه کهریزک “سروش ۱۱۰″ است که قبلا بوده و الان هم هست. جاهای دیگه هم هست. چون می دونید در ایران چنین بازداشتگاه ها به اون شکل رسمیت ندارن که کسی اطلاع داشته ، خصوصا در تهران . من و دوستانم که الان با هم در حال اطلاع رسانی هستیم ، هدفمون اینه که کهریزک های دیگری وجود نداشته باشه و اون اتفاقاتی که برای ما افتاد ، برای دیگران تکرار نشه.

پرسیدم قصد ندارید شکایتتون رو پیگیری کنید؟
در داخل ایران که امکانش وجود نداره ، چون قرار نیست عدالتی وجود داشته باشه. سعی می کنیم شکایتمون رو خارج از ایران و در دادگاه های بین المللی پیگیری کنیم.

از رضا می پرسم کسی از شما خواسته که بیایید همه با هم جمع بشوید و شکایتتون رو پیگیری کنید؟ خانم شیرین عبادی؟ خانم شادی صدر؟ آقای لاهیجی؟ آقای مصطفایی؟
گفت نه ، فعلا کسی با ما تماس نگرفته ، شاید هم اطلاع ندارن که ما می خواهیم شکایتمون رو پیگیری بین المللی بکنیم ، چون ما هم باهاشون تماسی نگرفتیم.

درباره یک اتفاق با رضا صحبت کردم. به او گفتم ؛ اخیرا مشاهده کردیم که عده ای قصد دارند قربانیان کهریزک را رو به روی یک دیگر قرار دهند. طبیعتا افرادی که با هم در آنجا بوده اید ، همه زجر کشیده و آسیب دیده هستید و همگی شکنجه های مشابه شده اید.احساس می کنم که این یک پروژه امنیتی ست که قصد اختلاف افکنی میان شما را دارد. فکر می کنی هدف این پروژه و اختلاف افکنی میان شما با دوستانتان در داخل ایران چیست و تصورت از این پروژه به چه شکل است؟
این اتفاقی که برای ما پیش اومده ، برای خیلی ها پیش اومده و این شیوه شناخته شده نیروهای امنیتی ست. هدفشون این هست که با این اختلاف افکنی ها قصد دارند سوژه درست کنند و تلاش کنند که جنایات کهریزک را لوث کنند و مردم دیگر آن ذهنیتی که به کهریزک دارند را نداشته باشند و قضیه را به سمت فراموشی ببرند. من شخصا همیشه مخاطبم عاملین و آمرین کهریزک بوده اند و در صحبت هام خواستار محاکمه این افراد بودم. از دوستانی که نا آگاهانه میان و یکسری مطالب رو می نویسند ، درخواست می کنم کمی دقت کنند و ببینند که هدف من و ما چیست؟ قطعا همین افرادی که در کهریزک شکنجه شدند ، هدفشون جز هدف ما نیست، ولی فریب یک سری افراد و آدمها رو خوردند ، اگر این دوستان ما اندکی در صحبت هاشون تامل کنند متوجه می شوند تنها کسی که از این تفرقه افکنی سود می بره ، دستگاه امنیتی جمهوری اسلامی ست و افرادی مانند سعید مرتضوی از این تشتت سود می برند تا نام کهریزک به فراموشی سپرده بشه. هدف همه ما در درجه اول اینه که کهریزک فراموش نشود و در مرحله بعدی یاد شهدای کهریزک را زنده نگهداریم و در مرحله بعد به دنبال محکومیت آمرین و عاملین کهریزک باشیم.

به آخر گفت و گو رسیدیم. یاد یک برنامه زنده تلوزیونی افتادم. از رضا خواستم تصورش را در کوتاه ترین زمان نسبت به اسامی زیر بیان کند ، برایش جالب بود. گفت خیلی سخت است ، کاش سوالات را با هم هماهنگ می کردیم. گفتم زیبایی این گفت و گو به هماهنگ نشدن این سوالات است.

- اسماعیل احمدی مقدم : دروغ گو

- حسن روحانی : صحبت ها و شعارهایش با اعمال و رفتارش کاملا مغایر است.
- مسیح علی نژاد : یکی از دلسوز ترین و فعال ترین خبرنگاران آزاد خارج از کشور
- شیرین عبادی : مهربان و دلسوز

- هاشمی رفسنجانی: میانه رو

- مهدی کروبی : شجاع
- پرویز پرستویی: جوانمرد
- سردار محمد علی جعفری: با این که دل خوشی ازش ندارم ، اما ممنون ایشان هستم که کودتای ۸۸ را افشا کرد.
- آیت الله علی خامنه ای : دیکتاتور


هر دو خسته شدیم ، خصوصا رضا که در طول دوران پناهجویی اش ، به دلیل مشکلات مالی روزها سر کار می رود و شب ها خسته به منزل می رسد و تازه مشغول مراقبت از همسر باردارش می شود. اما این گفت و گو را برای شب یکشنبه تنظیم کردم تا رضا فردایش ، فرصت استراحت داشته باشد. از هم تشکر کردیم و از این گفت و گو راضی بودیم . اصرار کرد که قبل از انتشار ، ما حصل آن را ببیند ، اما گفتم شاید در آن اصلاحاتی انجام دهی که به دل مخاطب ننشیند و کلیشه ای بشود. او هم قبول کرد و با یکدیگر خداحافظی کردیم.