۱۳۹۲ آبان ۲۰, دوشنبه

پنج پرده از ناگفته ها؛ ملاقاتهایی برای “عدم رفع حصر”‎

با انتخاب دولت یازدهم توسط ۵۱% از رای دهندگان و وعده های انتخاباتی آقای دکتر حسن روحانی برای رفع حصر از رهبران جنبش سبز و آزادی زندانیان سیاسی و همچنین ابراز امیدواری وی برای حل و فصل اختلافات موجود فیمابین حاکمیت و معترضان، این امید در جامعه بوجود آمد که صدای اعتراضی مردم در رای به رییس جمهور منتخب شنیده شده و حاکمیت بنا دارد به حقوق شهروندی و قانونی آحاد جامعه (با توجه به گذشت بیش از چهار سال از اعتراضات مردمی سال ۸۸) از دریچه ای نو نگریسته و نگرانیهای مردم را مرتفع کند.
مردم به واقع بر مواضع خویش “مردانه” ایستاده اند و این را در شادیهای خیابانی پس از انتخابات ریاست جمهوری نشان دادند .شعارهای مطرح شده در این تجمعات هم حکایت از ایستادگی مردم بر مواضع انتخابات سال ۱۳۸۸ را دارد. این مهم ثابت کرد که با وجود غصب تمامی تریبونهای حکومتی توسط جریان اقتدارگرا و متمایل به رهبر جمهوری اسلامی در چهار سال اخیر، هنوز ابهامات زیادی نسبت به روند غیرقابل قبول انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ در اذهان عمومی باقی مانده است که اتفاقا حاکمیت نتوانسته این ابهامات را برطرف کند، هر چند که رییس جمهور برآمده از این انتخابات در دو اظهار نظر عجیب عنوان کند که پرونده انتخابات سال ۱۳۸۸ بسته شده است و هیچگونه ابهامی نسبت به آن وجود ندارد!
واقعیت این است که تمرکز قدرت در ساختار جمهوری اسلامی متاسفانه در دستان رهبریست و اگر رهبری اراده کند نه تنها اجازه هر گونه حرکتی را از رییس جمهور، بلکه از دولت تحت مدیریت وی نیزسلب می کند. شاهد این مدعا ، نوع رفتار رهبر ایران و نهادهای تحت امر او با محمود احمدی نژاد “رییس دولت” قبلی ست که در دو سال آخر مسئولیت وی هر گونه حرکت او “سیاسی” تلقی شد و همگان نتیجه حمایت مطلق رهبری از محمود احمدی نژاد را هم دیدند . قطعا آقای روحانی بر این امر واقف است و بخاطر همین است که قصد دارد بین شعارهای انتخاباتی خود و دستورات رهبری نوعی “توازن” ایجاد کرده تا دو طرف را راضی نگه دارد. اما ایشان باید توجه داشته باشد که همین شرایط را (چه بسا بدتر) سید محمد خاتمی داشت و او به شهادت دوست و دشمن در این نوع “مدیریت دوگانه” موفق نبود. آقای روحانی باید بداند که انتخاب خود بر مسند ریاست جمهوری را از ناحیه حمایت آقایان خاتمی وهاشمی رفسنجانی بدست آورده است، هر چند اخبار خوشی از ادامه حمایت اصلاح طلبان از وی به گوش نمی رسد.
عدم ایستادگی آقای روحانی بر گزینه های انتخابی خود برای وزارتخانه های مختلف و اعمال فشار رهبری برای رد گزینه هایی چون آقایان توفیقی، میلی فرد و …نشان می دهد رهبری قصد ندارد سکان مدیریتی سیاست داخلی کشور را به دستان رییس جمهور منتخب بسپارد، برعکس عملا با تفکیک دوگانه امور مربوط به “سیاست خارجی” و سیاست داخلی” ، مرزهای بدیعی را با رییس جمهور منتخب مردم ایجاد کرده است. اخبار رسیده نیز دقیقا این موضوع را تایید میکند.
قصد دارم به مناسبت “هزارمین روز حصر آقایان موسوی و کروبی و بانو رهنورد” گوشه ای از اخبار پشت پرده را در اختیار خوانندگان محترم قرار دهم :
پرده اول – طی هفته های پس از انتخابات ریاست جمهوری، رهبر ایران چندین ملاقات با افراد تاثیرگذار داشته است که آنها هم اتفاقا برای وساطت و پا درمیانی در موضوع “رفع حصر از رهبران جنبش سبز” نزد ایشان رفته بودند. مشخصا به چند ملاقات اشاره میکنم ؛از جمله آنها ملاقاتهایی با آیت الله امینی، آیت الله استادی و مهندس اسحاق جهانگیری بوده است.
رهبری در هر سه این ملاقاتها با موضعی “نرم” رفتار کرده و نسبت به موضوع رفع حصر، “انعطاف” نشان داده و حتی در بین صحبتهای خویش اشاره به تصمیم شورای عالی امنیت ملی و “تبعیت خود از تصمیم این نهاد” درباره موضوع فوق کرده است.
پرده دوم – پس از این ملاقاتها و انتخاب آقای علی شمخانی به دبیری شورای عالی امنیت ملی کشور،ایشان به ملاقات رهبری می رود و با تصور اینکه رهبری در ملاقاتهای سه گانه فوق الذکر مواضع منعطفی از خود نشان داده است ،موضوع رفع حصر را مطرح می کند. پس از طرح این موضوع رهبری با حالتی برآشفته، از خیانتهای آقایان موسوی و کروبی می گوید و خطاب به آقای شمخانی اظهار می دارد: “این افراد مسئول خونهای ریخته شده مردم در خیابانها هستند و آنها گناهکار و مجرم بوده و حصر کمترین کاریست که نظام در حق آنها انجام داده است! (این عبارات آشناست و رهبر ایران در ملاقاتهای متعدد نیز این جملات تکراری را بیان کرده است). آقای شمخانی با حالتی متعجب اظهار میکند که شما در ملاقاتهای خود با آیت الله استادی و آیت الله امینی و آقای جهانگیری مطالب نرم تری را بیان فرموده و حتی نسبت به تصمیم شورای عالی امنیت ملی اعلام تبعیت کرده اید!
آیت الله خامنه ای که گویا تصور کرده بود آقای شمخانی از آن ملاقاتها و محتوای رد و بدل شده با آقایان اطلاع ندارد، کمی صحبتهای بعدی خود را تعدیل کرده و همان حرفها را در این ملاقات نیز تکرار میکند و حتی به موضوع “تبعیت خود از تصمیم شورای عالی امنیت ملی” نیز مجددا اشاره می کند!
پرده سوم – پس از ملاقات آقای شمخانی با رهبری ایشان گزارش ملاقات را به رییس جمهور داده و این امید در جامعه شدت می گیرد که در عید غدیر، رفع حصر از رهبران جنبش سبز صورت می گیرد و شورای عالی امنیت ملی قرار است در این موضوع دخالت کند. حتی مصطفی پورمحمدی وزیر دادگستری نیز به این امیدها دامن می زند و نسبت به آزادی زندانیان سیاسی و رفع حصر در عید غدیر ابراز امیدواری میکند. اما به ناگاه طی دو اظهار نظر از سوی صادق لاریجانی رییس قوه قضاییه و محسنی اژه ای سخنگوی همان قوه، تمامی امیدها تبدیل به یاس می شود.
آن دو در اظهاراتی جداگانه به شدت نسبت به موضوع رفع حصر واکنش نشان داده و حتی از پیگیری عقبه جنبش سبز نیز سخن بر زبان می رانند و جالب اینکه این را وظیفه قانونی خود نیز می پندارند!
پرده چهارم – پس از این اظهارات آقای روحانی نزد رهبری می رود و درباره موضوع رفع حصر مطالبی را بیان می کند، اما رهبری بر همان مواضع خویش پافشاری کرده و بدین ترتیب موضوع رفع حصر منتفی می گردد. درهمین ملاقات آقای روحانی گزارشی از فعالیت “کارگروههای کارشناسی دولت” در شاخه های مختلف را به رهبری ارائه می کند.
این گزارش، همان گزارشی ست که آقای روحانی وعده انتشارش را در اولین دوره “صد روزه” تصدی مسئولیت ریاست جمهوری به مردم داده است. رهبری توصیه میکند که آقای روحانی این گزارش را اصلاح کرده و رییس جمهور را از انتشار گزارشاتی که “سیاه نمایی اوضاع کشور” است برحذر می دارد. ایشان به رییس جمهور می گوید که گزارشات خود را طوری تنظیم نماید که “امید” را در مردم از بین نبرده و جامعه را نسبت به آینده کشور “امیدوار” نماید. در ادامه این ملاقات رهبری طی سخنان خود، بصورت تلویحی از رییس جمهور می خواهد تمامی “همت” خویش را مصروف “سیاست خارجی کشور” نموده و از دخالت جدی در امور داخلی کشور خودداری نماید و این امر را به نهادهای زیر نظر رهبری محول نماید. استدلال رهبری هم این است که “کلید” حل مشکلات کشور در رفع تحریمها و توافق در پرونده هسته ایست و اولویت در دولت باید “حل و فصل این اختلافات” باشد. طبیعتا با گشایش در پرونده هسته ای کشور، مردم نیز از برکات رفع تحریمها بهره مند می شوند و بدین سان اقدامات جدی دولت در “سیاست داخلی” نیز محدود می شود.
پرده پنجم – آقای علی جنتی در اظهاراتی بیان میکند که؛ “قصد دارد سیاست های فرهنگی سید محمد خاتمی و عطاءالله مهاجرانی را در وزارت ارشاد ادامه دهد” .
پس از این اظهارات وی به ملاقات رهبری می رود و رهبری با اظهار ناراحتی شدید از این سخنان، بشدت به سیاستهای فرهنگی دوران آقایان سید محمد خاتمی و عطاء الله مهاجرانی حمله کرده و از آن با عنوان ” وادادگی فرهنگی” تعبیر میکند. ایشان در اظهاراتی خطاب به آقای علی جنتی بیان میکند که ؛ “بیان این مواضع از طرف شخصیتی چون شما بسیار عجیب و باور نکردنی ست”. پس از این ملاقات بود که علی جنتی مواضع فرهنگی خود را مطابق با خواست رهبری اصلاح و حتی در مسئله توقیف روزنامه بهار نیز مشاهده شد وی نه تنها واکنشی به توقیف این روزنامه نشان نداد، بلکه اظهار کرد “اگر آقای مهاجرانی هم بود، همین کار را می کرد” !
با بیان قسمتی از دانسته ها در خصوص این ملاقاتها بنظر می رسد آقای روحانی دچار مشکلات جدی در تحقق شعارهای انتخاباتی خود شده است و نمی تواند بخش اعظمی از شعارهای خویش را عملی سازد.
اگر او نتواند در سیاست خارجی نیز توفیقی بدست آورد بعید نیست که دولت بعدی در اختیار جبهه پایداری و فردی مانند سعید جلیلی قرار گیرد.
می گویند تاریخ برای عبرت آموزی ست و کاش آقای روحانی نیز عبرت بگیرد و بداند محمود احمدی نژاد محصول روش مدیریتی سید محمد خاتمی در مواجهه با دوگانه “رهبری – مردم” بود.
نباید اشتباه اصلاح طلبان را در پدید آمدن فردی مانند محمود احمدی نژاد، کمتر از اشتباه رهبری ایران در” نزدیکی نظرش به احمدی نژاد” دانست. چه اینکه اگر اوضاع به همین منوال پیش برود از دولت دکتر حسن روحانی هم فردی مانند سعید جلیلی بیرون خواهد آمد که قطعا ” نزدیکی نظر رهبری به او” ،از عنایات رهبری نسبت به آقای روحانی بیشتر است.

۱۳۹۲ آبان ۱۹, یکشنبه

احمدی نژاد تا دو هفته دیگر محاکمه می شود




بر اساس احضاریه دادگاه؛احمدی نژاد دو هفته دیگر باید محاکمه شود

تاریخ محاکمه محمود احمدی نژاد پنجم آذرماه 1392 تعیین شده است و قاضی محسن افتخاری سرپرست دادگاه کیفری استان تهران گفته است که هیچگونه تغییری در زمان دادگاه بوجود نیامده است.
این پرونده با شکایت رییس کمیسیون اصل نود مجلس و همچنین علی لاریجانی تشکیل شده است.موضوع شکایت نیز مربوط به جنجال نمایش فیلم یکی از برادران لاریجانی در مجلس می باشد.
تا کنون برای تخلف شانزده میلیاردی احمدی نژاد و برداشت شخصی پول از حساب نهاد ریاست جمهوری شکایتی به قوه قضاییه واصل نشده است!

تاسف آور است که جوانی بخاطر زورگیری 70 هزار تومانی اعدام میشود،اما دزدی شانزده میلیاردی رییس دولت از بیت المال همچنان

پیگیری قانونی نمی شود.

۱۳۹۲ آبان ۱۶, پنجشنبه

هشداری به دینداران حامی جمهوری اسلامی؛ از خواب بیدار شوید!

اعراب از زمان جاهلیت یعنی قبل از ظهور اسلام در جزیرة العرب در بین ماه های قمری برای چهار ماه احترام خاصی قائل بودند؛ بنابراین با وجود درگیری های گسترده و سختی که میان قبائل مختلف عرب در طول سال رخ می داد اما به احترام این ماه های حرام دست از جنگ و خونریزی می کشیدند و ادامه نزاع را به بعد از تمام شدن این ماه ها موکول می کردند.

جَعَلَ اللَّهُ الْكَعْبَةَ الْبَیْتَ الْحَرامَ قِیاماً لِلنَّاسِ وَ الشَّهْرَ الْحَرامَ.(مائده/97)

ترجمه: خداوند، كعبه-بیت الحرام- را وسیلهاى براى استوارى و سامان بخشیدن به كار مردم قرار داده؛ و همچنین ماه حرام.

منظور از حرام نمودن چهار ماه حرام، این است كه مردم در این ماهها از جنگیدن با یكدیگر دست بكشند، و امنیت عمومى همه جا حكمفرما شود تا به زندگى خود و فراهم آوردن وسائل آسایش و سعادت خویش برسند، و به عبادت و طاعات خود بپردازند.

گویند در طول تاریخ عرب چهار بار این قانون شکسته شد و چهار جنگ بزرگ در ماه های حرام رخ داد. چون این کار قانون شکنی و هتک حرمت ماه های حرام بود «فجّار» نام گرفت که به معنای فجور و حرمت شکنی است. آخرین جنگ های فجار بین قریش و هوازن در گرفت که چهار سال طول کشید.

در كتاب امالى صدوق از حضرت امام رضا علیه السّلام روایت می كند كه فرمود: ماه محرم ماهى است كه مردم زمان جاهلیت جنگ و جدال را در آن حرام می دانستند. ولى در این ماه ریختن خون هاى ما حلال شد! احترام ما از بین رفت! فرزندان و زنان ما اسیر شدند! خیمههاى ما طعمه آتشها قرار گرفتند! اموال ما به یغما رفت! احترامى كه ما براى پیغمبر خدا داشتیم مراعات نشد! حقا كه مصیبت امام حسین - علیه السّلام - پلك چشم ما را زخم و اشك هاى ما را جارى و عزیز ما را در ارض كرب و بلا ذلیل و غم اندوه را تا روز قیامت دچار ما كرد.

روایات متعددی از حرمت چهار ماه حرام نقل است که مجال بیان آن در این مطلب نیست.دلیل نگارش این نوشته،حرمت شکنی های متعدد این ماه توسط نظام روحانیت در جمهوری اسلامی ایران است.

آیت الله العظمی منتظری در کتاب خاطرات خود نقل کرده است که اولین اعدامهای آشکار در ایران ،اعدامهای سال 1367 بود که این افراد در ماه محرم بصورت دسته جمعی اعدام شدند.حتی یکی از دلایل استعفای ایشان از منصب قائم مقامی رهبری انجام این کشتارها در ماه محرم عنوان شده است.
همچنین نقل است که در حکومت شاهنشاهی،شخص شاه هر گونه درگیری با مردم و روحانیت را در بحبوحه انقلاب و سالهای پس از آن ممنوع اعلام کرده بود.

در سالهای 1388 و 1389 هم حکومت روحانیون مدعی مذهب در ایران کشتار روز عاشورا را در تهران به راه انداخت و دستکم بیست نفر در این روز به شهادت رسیدند که تمامی آنها با اصابت گلوله "از سینه به بالا" به شهادت رسیده و در دم جان باختند.

دیروز نیز پنج نفر به بهانه فرار از زندان در جیرفت کرمان اعدام شدند که این اتفاق شوم در ایام محرم بوقوع پیوست.اتفاقی که بعید است در ماههای محرم و صفر(که جزء ماههای حرام است) متوقف شود.
در روایات اسلامی و احکام کنونی دستگاه قضایی ایران "مجازات دیه" برای انجام یک جرم عمومی یا خصوصی توسط قانونگذار در ماههای حرام دو برابر دیه در ماههای معمولی سال در نظر گرفته شده است.

این نوشته را برای دیندارانی نوشتم که هنوز گمان می کنند حکومت جمهوری اسلامی ایران بر پایه احکام اسلامی بنا شده و طی طریق می کند.بد نیست این افراد نگاهی به خود،نیم نگاهی به حاکمان خود و چند نظر به احکام و روایات مصرح در فقه شیعه داشته باشند تا متوجه شوند حکومت جمهوری اسلامی ایران کوچکترین سنخیتی با اسلام و احکام صریح آن ندارد.



*پی نوشت: خطاب این مقاله تنها برای دینداران در خواب خفته و حامی جمهوری اسلامی ایران می باشد.

۱۳۹۲ آبان ۱۴, سه‌شنبه

جعل عکس شیرکو معارفی توسط سایت امنیتی بولتن نیوز!

سایت خبری بولتن نیوز که به نهادهای اطلاعاتی-امنیتی جمهوری اسلامی تعلق دارد در اقدامی ناشیانه و جهت توجیه اعدام "شیرکو معارفی"،هموطن کردمان،اقدام به جعل عکسی کرد که هویت این سایت امنیتی و گردانندگان آن را افشا میکند.


پس از آنکه سیل هجمه های مخالف و موافق در پی انتشار عکس "حبیب الله گلپری پور" به مذاق نهادهای امنیتی خوش آمد ،گویا آنها قصد دارند بار دیگر این سناریوی نخ نما را تکرار و بدین سان اعدام شیرکو معارفی را به بهانه "اقدام مسلحانه علیه امنیت کشور" و "محاربه با نظام جمهوری اسلامی" و "فساد فی الارض" توجیه نمایند!


http://linkadeh.com/tag/%D8%B1%D9%88%D8%AD%20%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87%20%D8%B2%D9%85

"سپاس شاهنشاها"، به بهانه درگذشت حبیب الله عسگر اولادی

در سالهای 1374 و 1375 در دفتر ادبیات انقلاب اسلامی زیر نظر هدایت الله بهبودی فعالیت می کردم.آن سالها قرار بود "کتاب مرجع روزشمار انقلاب اسلامی" در آن دفتر نگاشته شود .یک تیم تحقیقاتی امین در آن دفتر وظیفه تحقیق بر روی اسناد ساواک را بر عهده داشت.من هم جزء آن تیم بودم.اسناد زیادی از وزارت اطلاعات،مرکز اسناد انقلاب اسلامی،کتابخانه ملی و ...به آن دفتر منتقل شد و تیم تحقیقاتی ما، تاریخ پیدایش انقلاب اسلامی را از سال 1338 مطالعه و اسناد مرب
وطه را استخراج می کردیم و فیش برداری و موضوع بندی می کردیم و با کدهای مخصوصی در کامپیوتر وارد می کردیم تا در زمان مقتضی دسته بندی و نزد مولف قرار گیرد.
در حین تحقیقات اسناد زیادی را از مسئولین مطالعه می کردم که بعدها شاید شرح چند تا از اسناد را بنویسم.در آن روزها سندی توجه مرا به خود جلب کرد.

در اول بهمن ماه سال 1343 حسنعلی منصور در برابر مجلس شورای ملی واقع در میدان بهارستان تهران توسط گروه فداییان اسلام ترور شد.او دبیر کل حزب ایران نوین و نخست وزیر ایران بود و به ضرب سه گلوله(یک گلوله در کتف-یک گلوله در گردن و یک گلوله در قلب) توسط محمد بخارایی کشته شد.
پس از چندی ساواک اکثر اعضای گروه فداییان اسلام به رهبری مجتبی میرلوحی معروف به نواب صفوی را بازداشت و روانه دادگاه نظامی کرد.
چهار نفر از اعضای این گروه بدوا توسط دادگاه نظامی به تیرباران محکوم شدند و همان شب اعدام شدند.
افراد دیگری از گروه نیز به حبس ابد و حبسهای طویل المدت محکوم شدند.
در جلسه دوم دادگاه نظامی حبیب الله عسگر اولادی و حدود ده نفر دیگر از اعضای فداییان اسلام شرکت داشتند.در همان دادگاه "فرمان ملوکانه" آمد که از طرف محمد رضا شاه خطاب به رییس دادگاه نظامی خوانده شد.
شاه شرط کرده بود که هر کسی از اعضای فداییان اسلام در دادگاه غیر علنی نظامی در برابر حضار و رییس دادگاه عبارت "سپاس شاهنشاها" را بگوید و درخواست عفو ملوکانه کند حکم اعدامش تغییر و به حبس تبدیل میشود.
در آن اسناد آمده بود که حبیب الله عسگر اولادی در محضر دادگاه ایستاد و شاهنشاه را سپاس گفت و از او تقاضای عفو ملوکانه کرد.بدین ترتیب حکم اعدام او تقلیل و به حبس تبدیل شد.
بعدها عسگر اولادی در اوایل دهه هشتاد در یک مصاحبه با روزنامه های دوم خردادی عنوان کرده بود که این سپاس یک نوع تقیه اسلامی بوده است و در قوانین شرع نیز تقیه مجاز می باشد.

شایان ذکر است زمانی که پدرم رییس حوزه هنری بود فیلم سینمایی تیرباران را از همان وقایع ساخت و بعنوان یکی از فیلمهای مطرح اول انقلاب توجه بسیاری را بخود جلب کرد.در این فیلم مجید مجیدی نقش سید علی اندرزگو را بر عهده داشت.

۱۳۹۲ آبان ۱۱, شنبه

افشای نام قاتل و شکنجه گر "شهید سید ستار بهشتی" برای نخستین بار

روز دهم آبانماه (دیروز) در فیس بوک خود وعده دادم که نام قاتل شهید ستار بهشتی را در سالروز شهادت او فاش نمایم و نکاتی از پرونده او را برای مردم بازگو کنم.


اما به دو دلیل اینکار را امروز انجام می دهم:



یک -سیزدهم آبان (مصادف با سالروز شهادت ستار بهشتی) روز راهپیمایی حکومتی سیزدهم آبان است و ممکن است این خبر،در اخبار آن روز دیده نشود.

دوم -از بگم بگم هایی که به نام محمود احمدی نژاد ثبت شده است خوشم نمی آید و دوست ندارم مانند فردی که به عملکردش انتقاد داشتم عمل کنم.


دلیل اعلام نام قاتل در سیزده آبانماه نیز صرفا تقارن این اعلام بود با سالگرد شهادت ستار بهشتی.



همانطور که می دانید ستار بهشتی در تاریخ نهم آبانماه سال 1391 توسط پلیس فتای نیروی انتظامی دستگیر و به اتهام اقدام علیه امنیت ملی از طریق فعالیت در شبکه اجتماعی فیس بوک به مکانی نامعلوم منتقل و در روز سیزدهم آبانماه سال 1391 در حالیکه شدیدا مورد شکنجه واقع شده بود به شهادت رسید و جنازه او در تاریخ هجدهم آبان همان سال به خانواده اش تحویل داده شد.



در ابتدا علی مطهری نماینده مردم تهران پیگیر وضعیت شهادت او شد و سپس شورای هماهنگی راه سبز امید پیش از اعلام موضع سخنگوی قوه قضاییه (محسنی اژه ای) موضعگیری کرد و شهادت او را محکوم کرد.



پس از آن کمیته تحقیق و تفحص مجلس تشکیل شد و به تحقیق درباره این حادثه پرداخت و با انتشار گزارشی مضحک پرونده تحقیق و تفحص در مجلس شورای اسلامی بسته شد.



یکی از بستگان ستار بهشتی که جنازه او را دیده بود چنین اظهار می نماید:

"روی سرش فرو رفتگی بزرگی بوده و روی سرش گچ کشیده بودند،صورتش باد کرده بود،به محض اینکه بند کفن را باز کردند از کنار زانوی راستش به کفن خون سرازیر شده و کفن کاملا خونین شده است.علائمی از کالبد شکافی هم روی بدنش مشاهده شده است".


این فرد همان فردیست که با مادر ستار بهشتی روبرو میشود و به او میگوید:

"زمانیکه ستار را شکنجه می کردم او میخندید و هیچ چیز نمی گفت و همین خندیدن مرا بشدت عصبانی می کرد،طوریکه در یکی از این عصبانیت ها او را طوری شکنجه کردم که زیر شکنجه جان باخت".


او از مادر ستار بهشتی تقاضای عفو گذشت کرد و خواست که از گناهش در گذرد و او را حلال کند.



این شخص دارای درجه ستوانی در پلیس فتای نیروی انتظامی ست و من نامش را برای نخستین بار افشا میکنم.

او کسی نیست جز "ستوان اکبر تقی زاده". او از نیروهای کادر و درجه دار نیروی انتظامی ست و اکنون در زندان است و امیدوار است گوهر عشقی، مادر ستار بهشتی با فشار بازپرس پرونده (شهریاری) و چند نفر خبرنگار و چندین نفر از افرادیکه با نام فعال سیاسی و مدنی به منزل آنها رفت و آمد دارند تسلیم حکومت شده و از شکایت خود صرفنظر کند.


تصمیم گرفته ام که در روزهای آتی اطلاعاتی از پرونده شهید ستار بهشتی را منتشر نمایم و مردم را در جریان واقعیات قرار دهم تا مردم بدانند در کشور چه می گذرد و قوه قضاییه چطور قصد رهانیدن متهم و تبرئه او را دارد.



شایسته است قوه قضاییه (بخوانید قوه غذاییه) بازیهایِ مرسوم را به کناری نهاده و نسبت به برپایی دادگاهی صالحه برای بررسی این جنایت اقدام نماید و دادِ خانواده مظلوم را از ظالمین بستاند.