جناب حجه الاسلام والمسلمین سید علی خامنه ای
رهبر جمهوری اسلامی ایران
با سلام
اکنون که مجال بعدی گفتار من با جنابعالی فرا رسیده است خبری تلخ و تکان دهنده , فضای ذهنی ایرانیان را به خود مشغول کرده است و چون طوفانی اذهان نگران آزادیخواهان و دلسوزان را در می نوردد.
قصد دارم بار دیگر مطالب را با اذهان جامعه و شما مرور کنم.باشد که تاریخ این سرزمین کهن در آینده ای نه چندان دور قاضی میان ما و حکومت شما باشد.
: خبر کوتاه است و بارها و بارها تکرار شده است
ستار بهشتی ملقب به ستار آزاد جوان 35 ساله از قشری که عنوان پر افتخار "کارگری" در جامعه ستم دیده ایران را با خود یدک می کشد و نسبت به نظام تحت حاکمت جنابعالی انتقاداتی سازنده و سوزنده داشته است, در زندانهای نهادهای امنیتی-نظامی جمهوری اسلامی شکنجه و جانش ستانده میشود
این اتفاق ناگوار و تکان دهنده تنها ظرف پنج روز از آغاز دستگیری او اتفاق افتاد و ذهن جامعه را مشوش نمود.تنها در عرض تنها 24 ساعت پس از انتقال جسم زجر کشیده او از بند 350 زندان اوین به مکانی نامعلوم ,شهادت او رقم خورد و "برگ ننگین" دیگری را بر کارنامه سراسر ظلم و تاریکی رهبری جنابعالی در نظام جمهوری اسلامی رقم زد.
میدانم که شما سالها در منابر متعدد حکومتی برای ما و مردم روضه دینداری و قیامت و جهنم و بهشت را خوانده اید و شما را مصداق همان "عامل بی عمل" می دانم.اما لازمست که آیه ای از قران مجید را در مطلع کلام به شما یاداوری و پس از آن بحث را بگشایم :
هرکس , کسى را جز به قصاص قتل، یا به جزاى فساد در روى زمین، بکشد مانند این است که همه مردم را کشته باشد. (آیه ۳۲ سوره مائده)
بسیاری اوقات به خود و داشته های ذهنی ام که همگی تحت حاکمیت جمهوری اسلامی تان در ذهنم انباشته شده است ,شک میکنم. به آیات و احادیث و اقوال معصومین شیعه نیز...اینکه با چنین اقوال و آیات و احادیثی و مقایسه اش با گفتار حاکمانی تحت لوای دین اسلام , این چنین جنایاتی در حکومتی که نام اسلامی را با خود یدک می کشد اتفاق می افتد و حاکم اسلامی و زیر مجموعه حاکمیتی او مسئولیت اتفاقات را نمی پذیرند , نکته ای بدیع را به همراه دارد و مرا به یک دو راهی سوق می دهد که ناچار باید بپذیرم یا اقوال و احادیث و گفتار شیعه و امامان آن کذب است(که چنین احتمالی بعید بنظر می رسد) یا حاکمان جمهوری اسلامی از ابتدای پیدایش آن , خود را پشت پوسته ای از اسلام مخفی نمودند تا بتوانند حاکمیت روحانیون را بر صدر بنشانند و "خرشان" که از "پل مراد" گذشت فتواهای غریبی صادر نمایند مبنی بر اینکه "برای حفظ نظام جمهوری اسلامی ترک نماز هم اشکالی ندارد..
در چند روز اخیر مواضع گروهها و شخصیتهای شناخته شده سیاسی و اجتماعی معتمد مردم را بدقت رصد نمودم وملاحظه کردم کسی به منشاء این اتفاقات هولناک اشاره ای نداشته است و یا اینکه شاید هم ملاحظات خاص سیاسی خود را داشته اند.اما ندیدم کسی شما را بعنوان منشاء این فسادها مورد خطاب قرار داده باشد.امیدوار بودم فعالان سیاسی و احزاب و گروههای منتقد نظام به سرشاخه اصلی این اتفاقات می پرداختند و مرا از این مکاتبه تلخ معذور می داشتند.اما هر چه انتظار کشیدم نتیجه ای در پی نداشت و لازم دیدم شخصا با جنابعالی دست به قلم ببرم
واقعیت امر اینست که شما مسئولیت سنگینی را بر عهده دارید که در مانیفست مورد قبول فعلی (قانون اساسی) به آن اشارات زیادی گردیده است.یکی از اصول مصرح قانون اساسی , حاکمیت بلا منازع شما در فرماندهی کل قوا و فرماندهی نیروهای نظامی-انتظامی و امنیتی ست که اتفاقا تنفیذ این امور حاکمیتی به افراد و سازمانهای زیر مجموعه دولتی و غیر دولتی ناقض مسئولیت پذیری شما نیست.یعنی اگر خطایی در زیر مجموعه شما اتفاق بیفتد ,شخص رهبری مسئولیت مستقیم در پاسخگویی دارد,ولو اینکه امور را به افراد یا نهادهایی تنفیذ کرده باشد. در اتفاقات اخیر تنها چیزی که مشاهده نکردیم موضعگیری رهبری نسبت به خطای زیر مجموعه خود بوده است و چه بسا شما ترجیح دادید خود را مخفی نموده و در انظار هم کمتر ظاهر شوید, تا مردم یادشان نباشد "رهبری" دارند که شآن مسئولیت خود را نمی داند و "حفظ جان و مال و ناموس جامعه " در اولویت کاری وی نیست و تنها بدنبال "مصادره به مطلوب" کردن امور به نفع خود است.
همزمان با این اتفاق دردناک , کارگر 47 ساله دیگری در اهواز با نام "جمیل سویدی" زیر شکنجه ماموران سرکش اداره اطلاعات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی جان خود را به خالق هستی تقدیم می نماید .خانواده این شهید نیز روزهای متمادی دربیدادگاهها و مراجع نظامی-امنیتی در رفت و آمد بوده اند و سرانجام در روز 18 آبانماه جنازه زخمی و خونین وی را به خانواده اش برای دفن تحویل می دهند. همزمانی این حوادث و اتفاقات مشابه دیگر مانند شهادت هدی صابر در زندان و شهیده هاله سحابی در زیر تابوت پدر کاملا گویای این مطلب است که نظام جمهوری اسلامی برای بقای خود به انجام "قتلهای سازمان یافته" اعتیاد پیدا کرده است که "ترک این عادت موجب مرض" در ساختارش میشود
جناب آقای خامنه ای
برای "صلاح" خود و حکومتتان به شما پیشنهاد میکنم که "مسئولیت پذیر" باشید. بیایید بر خلاف همیشه که در بزنگاههای متعدد تاریخی ظاهر میشوید و اعمال و کردار "راستین" دیگران را بنام خود مصادره می نمایید و "خوبی" دیگران را به حساب "رهبری داهیانه" خود می گذارید, این بار تغییر رویه بدهید و مسئولیت جنایات و اعمال زیر مجموعه خود را بپذیرید.در صورت انجام این اقدام "رهبری فرصت طلب" به حساب نخواهید آمد و شما را بعنوان "رهبری مسئولیت پذیر" خواهند شناخت.صفتی که اکنون انتساب آن به شما "بعید" است و موجب مضحکه برای "ناقل کلام" خواهد بود.
حتما میدانید که ماموران تحت امر جنابعالی خانواده های شهداء را با عناوین مختلف تحت معذوریات قرار می دهند و اجازه انتشار اخبار عزیزان و جگر گوشه های از دست رفته خویش را از آنان سلب می نمایند.حتی اجازه برگزاری مراسم ترحیم این عزیزان را نیز به خانواده هایشان نمی دهند و آنها را از مصاحبه با رسانه های مختلف منع می نمایند.نگویید نمی دانید و اطلاع ندارید که این اعتراف "عذر بدتر از گناه است"...اعمال شما مرا به یاد سروده ای حماسی با صدای خواننده محبوب ایرانی می اندازد که : "گیرم که می زنید,گیرم که می کشید,گیرم که می برید,با رویش ناگزیر جوانه چه می کنید؟؟؟
من و بسیاری دیگر از ایرانیان بر خلاف ذهن فراموشکارمان, بزنگاههای تاریخی سرزمینمان را فراموش نمی کنیم.حوادثی مانند 18 تیرماه 1387,قتهای حاکمیتی زنجیره ای با فتواهای شرعی روحانیون,انتخابات تلخ ریاست جمهوری سال 1388 و حملات مجدد به کوی دانشگاه تهران و مجتمع مسکونی سبحان و جنایات کهریزک و ...همه این موارد که تحت رهبری شما در ایران اتفاق افتاد با واکنشهای شدیدی در افکار عمومی مصادف شد,بطوریکه اظهار نظرهای عوام فریبانه جنابعالی را نیز در پی داشت و شما ماهرانه احساسات مذهبی مردم را با سیاستهای ضد مردمی حکومت به اصطلاح اسلامی خود پیوند دادید و در برخی از آنها از چاشنی " گریه " نیز استفاده کردید. ناگزیر باید اعتراف کنم به مقصود "کوتاه مدت" خود نیز نائل شدید.شاید شما تنها رهبر در میان رهبران کشورهای مختلف جهان در تمامی اعصار تاریخ باشید که برای کنترل اوضاع کشور خود , دو - سه باری در "انظار عمومی"گریه کرده است و دین و سیاست و فریب را بهم پیوند داده تا به مقصود خود نائل شود!! و پس از آن چماقداران خویش را به جان مردم خود می اندازد و بعد با اتومبیل ضد گلوله خویش از معرکه می گریزد ! در حالیکه اگر رهبری مسئولیت پذیر بودید پس از بیان این عبارات به میان مردم خود می آمدید و مانند امامان شیعه , ابهامات را از بین می بردید.هر چند قیاس شما با پیشوایان شیعه ,"قیاسی شدید الفارق" است ولی من به شما عرض میکنم که بیایید با خود "رو راست" باشید تا خداوند این "نعمت" را نصیب شما کند که بتوانید با مردم هم "صادق" باشید
شما حوادث کوی دانشگاه را با شدت و حدت زیاد محکوم نمودید.اما در جلسه محاکمه نمادین حمله کنندگان به کوی دانشگاه تهران , صرفا یک سرباز بخاطر دزدیدن یک دستگاه "ریش تراش" محکوم گردید و بر آنهمه فجایع و خونریزیها "سرپوش" گذاشته شد! شما قتلهای زنجیره ای را محکوم نمودید و آنرا به محافل صهیونیستی نسبت دادید و مستقیما به بازجوها و نهادهای امنیتی این پیام را دادید که "سناریوهایی" را طراحی کنند که به محافل صهیونیستی و امریکایی ختم شود.کیست که نداند سعید امامی در سفرهای خصوصی شما با خانواده تان نیز حضور داشت و شما شخصا با او جلسات امنیتی کشور را بصورت محرمانه برگزار می نمودید و چون "تاریخ مصرف" او را تمام شده یافتید و ادامه حضورش را به ضرر خود ارزیابی کردید ,او و جریانش را وابسته به محافل امریکایی و صهیونیستی خطاب کرده و آن صحنه سازیهای معروف سازماندهی شد تا شما "شانه از مسئولیت" خالی کنید و کسی از شما سوال و جوابی ننماید.در حالیکه اگر فرمایش شما صحیح بوده است باید پذیرفت که خطرناکترین جریان امنیتی کشور, بارها و سالها در بیت رهبری نظام تردد و لانه کرده بود , بصورت خصوصی با رهبر ایران ملاقاتهای مکرری داشته و همسرش با همسر رهبر ایران رفت و آمدهای خصوصی و محرمانه ای نیز داشته است!! چرا فکر میکنید بر "جامعه گوسفندان" رهبری میکنید و مردم و نخبگان درک و شعور لازم برای تحلیل بیانات و مواضع شما را ندارند؟ چه امری باعث شده که چنین "دید از بالایی" بر مردم و نخبگان جامعه داشته باشید؟ در صورتی که در جریان حوادث سالهای اخیر, بسیاری از نخبگان , خطر "جریان احمدی نژاد" را درانتخابات ریاست جمهوری سالهای 1384 و 1388 بارها به شما گوشزد کرده بودند و شما با همان "اخلاق مشهورتان" به اندرزها وقعی ننهادید و دلسوزان کشور را به بند کشیدید و اکنون پس از گذشت 8 سال فهمیده اید که حرفهای آن نخبگان صحیح بوده است! پس شما هیچگونه ارجحیتی بر نخبگان ندارید که باعث شود خود را از آنها متمایز کنید و "با بصیرت" جلوه کنید.زیرا با بصریتان جامعه بر شما "مقدم" و اکنون دوران عمر مفید خویش را در زندانها سپری می کنند.نمونه اخیر ,تنها یک نمونه از فرصت سوزیهای مدیریتی کشور "تحت رهبری" شماست؛مدیرانی که سالها با هزینه مردم تجربیات فراوانی را برای اداره کشور اندوخته اند ,اکنون باید در زندانها تجربیات مدیریتی خود را دفن کنند .در حالیکه این تجربیات باید برای اداره امور کشور بحران زده ای چون ایران بکار گرفته شود
این ایام مصادف است با سالگرد اولین قتلهای محفلی-حکومتی (داریوش فروهر و پروانه فروهر) در حالیکه فرزندشان در حین ورود به کشور برای برگزاری مراسم سالگرد پدر و مادرش تحت آزار و اذیت ماموران حکومتی قرار می گیرد و گذرنامه او توقیف میشود...مگر آمریکا و اسراییل به گفته شما در آن قتلها دست نداشتند؟؟ پس چرا نمی گذارید فرزند آنها برای والدینش مراسم ترحیم برگزار نمایند؟مگر سعید امامی وابسته به آمریکا و اسراییل نبود؟ پس چرا او را در زندان به قتل رساندند و مانع پیگیری قتلها و یافتن منشآ آن گردیدند؟ فردی که با خود صداقت نداشته باشد نمیتواند با مردم هم از خود صداقت نشان بدهد.صداقت داشته باشید و به این تضادها پاسخ دهید.
مگر شما بارها و بارها حمله کنندگان حکومتی و امنیتی به کوی دانشگاه تهران و مجتمع مسکونی سبحان در سال 1388 و در پس آن نمایش انتخاباتی را محکوم ننمودید؟؟ نتیجه چه شد؟ آیا برای آنها پس از گذشت سه سال کوچکترین دادگاهی برگزار گردید؟
مگر شما جنایات شنیع کهریزک و جان باختن سه تن از اسیران دربند آن بازداشتگاه را محکوم ننمودید؟ اصلا مگر آن بازداشتگاه با دستور شما !! تعطیل نشد؟؟ پس چرا عاملان آن جنایات آزادند و "راست راست" در جامعه می گردند و انگشت خویش را در چشمان ملت فرو می کنند ؟ مگر طبق گزارش مجلس شورای اسلامی سعید مرتضوی بعنوان متهم ردیف اول این جنایت مطرح نشد؟ چرا او را به مدیر عاملی بزرگترین سازمان اقتصادی کشور (سازمان تامین اجتماعی) گماردند و کک جنابعالی گزیده نشد؟؟ جالب تر اینکه او در دهن کجی ای آشکار,همسر خود را به معاونت سازمان تامین اجتماعی منصوب می نماید و ما را به این قضاوت رهنمون می سازد که همگی این اعمال شنیع با هماهنگی شخص جنابعالی و ماشین سرکوب شما انجام میشود و حرفهای شما " تنها " اظهاراتی عوامفریبانه بوده است. چه اینکه فرد منتسب به بیت شما و پدر همسر آقا مجتبایتان(غلامعلی حداد عادل) حتی از استیضاح وزیر کار هم در مجلس شورای اسلامی برای اجبار به برکناری سعید مرتضوی جلوگیری بعمل می آورد ! طنز عجیب تر این روزگار ما نیز اینجاست: سردار احمد رضا رادان که طبق اظهارات اسیران دربند کهریزک هر روز با هلی کوپتر برای شلاق زدن متهمان به آنجا تردد داشته است و به وحشیانه ترین شکل ممکن اقدام به تنبیه بدنی و "شلاق زدن" اسیران کهریزک اقدام می کرده است ," اکنون " منادی حق طلبی شده و گروهی حقیقت یاب برای یافتن عاملان شهادت "ستار بهشتی" تشکیل می دهد!! عوامفریبی تا چه حد؟؟
حالا هم قوه قضائیه تحت فشار فعالان سیاسی و اجتماعی و سازمانهای مدافع حقوق بشر گفته است که با عاملان این قتل برخورد جدی خواهد شد.اینهم طنزی دیگر از سلسله طنزهای حاکمیت سیاسی جمهوری اسلامی ایران است.همانگونه که اکنون نیز آن شهید را به انواع بیماریهای روانی و ایست قلبی و مرگ طبیعی منتسب می کنند فردا نیز بار دیگر ندای "کشش ندهید" رهبر ایران , در گوشها طنین انداز خواهد شد و "کش دهندگان" به حبس و تعزیر و شلاق محکوم خواهند شد.
آقای سید علی خامنه ای
باید قبول کنید که شما شایستگی های مصرح در قانون اساسی جمهوی اسلامی ایران را, برای رهبری جامعه مدتهاست از دست داده اید. روز به روز بر آمار زندانیان مخالف و منتقد در زندانهای ایران افزوده میشود و قتلهای سیاسی-عقیدتی فزاینده فضای ایران را اشباع کرده است؛ بطوریکه "عنان حاکمیت مطلقه فقیه " سالیان اخیر شما بر جان و مال و ناموس مردم را از شما ستانده است. خوشبختانه مردم ایران متوجه عوامفریبی های متعدد دستگاه حاکمیتی جمهوری اسلامی شده اند و دیگر فریب بازیهای سیاسی شما را نخواهند خورد. ما و بسیاری از منتقدان نظام حکومتی شما نمیتوانیم نکته مثبتی را در کارنامه رهبری شما منظور کنیم که هر چه هست , " اعمال و سیاستهای ضد مردمی و ضد ملی " شما بوده و حاصل آن باعث شده کار ما و شما به این بزنگاه تاریخی بکشد.
اکنون نیز اندکی فرصت باقی مانده است و من قصد دارم پیشنهادی را با شما مطرح کنم.همین پیشنهاد را مخالفین بشار اسد در سوریه مطرح نمودند.اما شما بعنوان حامی اصلی رژیم سرکوبگر سوریه با آن مخالفت نمودید و کار را به آنجایی رساندید که هزاران هزار کشته بر دست ملت سوریه گذاردید و از امانت ملت ایران(بیت المال مسلمین) به نفع سیاستهای سرکوبگرانه و "توهم آلود" خود استفاده نمودید و در آخر نیز شد آنچه باید میشد...بشار اسد و خانواده اش از کاخ ریاست جهوری سوریه گریختند و به مکانی نامعلوم نقل مکان کردند!!
حالا من آن پیشنهاد را بار دیگر با شما مطرح میکنم: شما چاره ای جز آزادی میرحسین موسوی و مهدی کروبی و سایر مخالفان و منتقدین نظام که در زندانهای شما اسیر هستند , ندارید. دیر یا زود ناگزیر خواهید بود آنها را آزاد کنید و همه می دانیم که این امر " تداوم و پایداری " نخواهد داشت.
برای کشور ایران پس از تحمل سالها مشقت مردمی و ملی از ناحیه " پذیرش " نظام جمهوری اسلامی و انقلاب سال 1357 اکنون فقط " تامین یک حداقل " باقی مانده و آن به دست شما امکان پذیر خواهد بود. شما ناچارید بپذیرید که " تحت لوای نام اسلام در سرزمین ایران " و با صرف پولهای هنگفت از درآمدهای نفتی و سرمایه های نسل های آینده ؛ انواع قتل و غارتها و اختلاسها و "امور غیر شرعی و غیر قانونی" زیادی رخ داده است. بپذیرید که این حداقل را نابود نکنید و این "داشته اندک " باقیمانده مردم را حفظ نمایید و بخاطر بقای دین فردی مردم ایران و رضایت خداوند از مقام خود استعفاء دهید و کار را به کاردان بسپارید و "حکومت مردم بر مردم" را محقق سازید , پیش از اینکه کار به خونریزی بیشتر مردم و دخالت خارجی در کشور بیانجامد و یا کشور در معرض تجزیه فرصت طلبان قرار گیرد. در ازای این خدمت شما به مردم ایران , میتوانید از مردم بخواهید که اجازه دهند شما با اموال و خانواده خود در "مکانی امن" ادامه زندگی خود را بگذرانید و در امور سیاسی دخالتی ننمایید و صرفا به اعمال مذهبی خود ادامه دهید.
میدانم که جسارت من در طرح چنین پیشنهادی , شما و متملقین و چاپلوسان حاشیه امن بیتتان را , بشدت عصبانی خواهد نمود.اما بدانید که در این پیشنهاد جز خیر و صلاح شما و ملت چیزی را مدنظر قرار نداده ام. معادلات منطقه ای و اشتباهات مکرر شما در امر هدایت کشور بر هیچکس پوشیده نیست.بطوریکه اکنون کشور به سمت پرتگاههای متعدد اقتصادی,اجتماعی و سیاسی رهنمون شده و برای ما و شما " راه گریزی " جز پذیرش این اشتباهات و کناره گیری از امر رهبری ملت , باقی نگذاشته است. هنوز تحمیل خواسته های غیر معقول شما و بالا بردن پرچم جنگ با سایر کشورهای جهان در خصوص "انرژی هسته ای" و کاغذ پاره های آنان(تحریمها) جلوی چشمانمان است و شاهدیم که مردم را به چه سختی ای انداخته اید و چگونه مردم ایران این روزها و ایام را با مشقت سپری می کنند.پس بیایید واقع بین باشید و ساده لوحانه به ما امید " آینده ای روشن " را نوید ندهید که ما با توجه به همه تجارب گذشته , چنین امیدهای واهی و پیمودن راه تا " فتح قله های نامعلوم "را نخواهیم پذیرفت.
اساسا "فلسفه تشکیل حکومت برای بشر" , انتخاب نمایندگانی بوده است که بتوانند رشد و رفاه و آزادی را برای مردم آن کشور به ارمغان بیاورند.نه اینکه کشور و ملت خود را به مانند "عقب ماندگان ذهنی" هدایت نمایند و راه رشد و پیشرفت ملت خود را مسدود کنند و همان مردم را برای امیال و سیاستهای خود سرکوب و کشته و زخمی نمایند.شما در عمل نشان داده اید که نمی توانید کشور را اداره نمایید و راه رشد و رفاه را برای مردم ایران هموار نمایید.پس بهتر است کار را به کاردان بسپارید.
شاید پس از کناره گیری شما از رهبری ایران , سایر ممالک و دولتهای مترقی دنیا اجازه دهند از کشورشان بازدید نمایید و طلسم چند ده ساله "ممنوع الورودی" شما به کشورهای دیگر شکسته شود و آنگاه مشاهده خواهید کرد که دولتها در کشورهای دیگر چه کارکردهایی برای پیشرفت کشور خود داشته اند و شما در ایران چه " فرصت سوزی ها " که نکرده اید و چگونه میتوانستید با "فرصت سازی" و " مدیریت منابع " , کشور ایران را در مسیر رشد و پیشرفت و رفاه مردم سوق دهید. آنگاه در می یابید که " همه دنیا " , فقط .
"خیابان پاستور" نیست.
http://sahamnews.org/1391/08/244691/
https://twitter.com/tagheer/statuses/270571874210168832
روح الله زم - 29 آبانماه 1391.
https://www.facebook.com/rooholah.zam
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر