مطلبی مدتیست که مرا آزار می دهد.پیش خود گفتم آنرا اینجا بنویسم تا نظرات سایر دوستان نیز
شنیده شود.
من بعد از 22 بهمن امسال،تقریبا تمامی مطالب در فضای مجازی را که بصورت کامنت یا استاتوس
در مورد آقای سید محمد خاتمی گفته شده را مطالعه کرده ام.ضمن مطالعه این مطالب خاطرات
شیرین و تلخ سالهای ریاست جمهوری ایشان نیز در ذهنم مرور میشود.
من آقای خاتمی را به لحاظ شخصیتی و رعایت اخلاق و آداب انسانی دوست دارم .این علاقه مندی
با خاطرات آن سالهای ریاست جمهوری ایشان گره خورده است. سالهایی که ایشان فشارهای
زیادی را تحمل کرد تا گفتمان "نقد ، آزادی ،حفظ کرامت انسانی و پاسداشت حقوق شهروندی" را
برای مردم ایران نهادینه کند و آداب رفتار سیاسی حاکمان جمهوری اسلامی را اصلاح کند. همینجا
هم بگویم که من در انتخابات سال 1376 به ایشان رای ندادم و آقای ناطق نوری را دارای خصوصیات
لازم ریاست جمهوری می دانستم.اما در سال 1380 به آقای خاتمی رای دادم و از عملکرد ایشان
طی چهار سال گذشته رضایت کامل را داشتم.
خاطرم هست در 16 آذر سال 1376 ایشان به دانشگاه تهران رفت و من هم که به عکاسی علاقه
زیادی داشتم برای ثبت لحظه های دوست داشتنی ام در راه دانشگاه تهران بودم که در پارک لاله
اسیر نیروهای سازمان اطلاعات نیروی انتظامی شدم.پس از مسافت طولانی فرار و دویدن بازداشت
شدم و دوربین عکاسی ام را نیز توقیف و عکسهای ثبت شده در دوربین را سوزاندند و کتک مفصلی
هم میهمانم کردند.آنها تنها با مشاهده کارت خبرنگاری هفته نامه مهر حاضر به پس دادن دوربینم
شدند.البته تا نام خانوادگی مرا دیدند دو سه تا چک و لگد دیگر هم قبل از تحویل دوربین نثارم کردند
و کلی هم به پدرم فحش دادند.
تا آن سال مرسوم بود که حاضرین برای تایید سخنان رییس جمهور کشور و سایر مقامات رسمی
جمهوری اسلامی،صلوات و تکبیر می فرستادند و دست زدن و شادی کردن و حتی پرسیدن سوال
از رییس جمهور جرمی نابخشودنی تلقی میشد.یادم هست که بعد از مراسم 16 آذر آن سال،آیت
الله جنتی به نماز جمعه آمد و فریاد وااسلاما و وامحمدا سر داد که ای مسلمانان! اسلام از دست
رفت.او اعلام عزای عمومی برای مسلمین کرد که چرا عده ای در هنگام سخنرانی رییس جمهور
کف زدند و رییس جمهور هم اعتراضی نکرده است!! از همانجا بود که گروهک انصار حزب الله شعار
"آزادی اندیشه،با سوت و کف نمیشه" را در تمام محافل طرفدار دولت اصلاحات سر می دادند.
این خاطره را گفتم تا آنهایی که درباره آقای خاتمی با بدترین الفاظ و شنیع ترین کلمات اظهار نظر
میکنند بدانند که جامعه ایران دقیقا شانزده سال پیش از لحاظ شاخص "حداقل آزادیهای اجتماعی"
در کجا قرار داشت و حالا در کدام نقطه هستیم؟ غالب افرادی که درباره آقای خاتمی در فضای
مجازی اظهارنظر میکنند بر سه دسته اند؛
یک - از نظر ایدئولوژی در مقابل تفکرات آقای خاتمی قرار دارند و چون نمیتوانند در برابر تفکر و منطق
مقابل ایشان استدلال عقلایی داشته باشند، اقدام به فحاشی نسبت به او میکنند (تفکراتی مانند
جبهه پایداری و اصولگرایان و برخی حزب اللهی ها)
دو -کسانیکه معمولا متولد اواخر دهه شصت و دهه هفتاد هستند و آزادیهای اعطا شده سیاسی
ایشان به جامعه آنروز ایران را ندیده و درک نکرده اند.
سه - طیف برانداز و مخالف جمهوری اسلامی (با این منطق که ایشان با تفکراتش در حال طولانی
کردن عمر جمهوری اسلامی ست)
هر سه اینها برای عبارات نامناسبی که نثار آقای خاتمی میکنند، توجیهاتی دارند که اگر همه آن
توجیهات را روی هم بگذاریم دلیلی نمیشود تا مرزهای "بدخلاقی و هرزگی سیاسی" را در قبال
آقای خاتمی بشکنند. بسیاری از آزادیهای سیاسی که ما بعد از شانزده سال به آن دست یافته ایم
را از آقای خاتمی داریم.
قبل از ریاست جمهوری آقای خاتمی کجا کسی جرات داشت از رییس جمهور انتقاد کند؟
کجا کسی جرات داشت از یک وزیر انتقاد کند؟
کجا کسی جرات داشت کوچکترین مطلب انتقادی از دولت و کابینه در روزنامه ها بنویسد؟
کجا کسی جرات داشت از آزادیهای سیاسی و آزاد شدن زندانیان سیاسی آزادانه صحبت کند و کسی با او کاری نداشته باشد؟
حشمت الله طبرزدی را قبل از ریاست جمهوری آقای خاتمی بابت نوشتن دو خط انتقادی از رییس
جمهور وقت چنان اذیت کردند که از همه چیز روی برگرداند.کسانی که یادشان هست میتوانند
تصدیق کنند.
اینها را نوشتم تا خدمت برخی افراد عرض کنم اگر به آقای خاتمی گلایه ای دارند،ایشان را مطابق "
آدابِ مرسومِ نقادی" ،نقد کنند.نه اینکه چشمها را ببندند و دهان را باز کنند و هر چه میتوانند بگویند!
این فضا بهیچ وجه شایسته شخصیت آقای خاتمی بعنوان بزرگترین اعطا کننده آزادیهای سیاسی
به جامعه ایران و در راستایِ ادبیاتِ نقادیِ منتقدان به روشهایِ فعلی نیست.ایشان شخصیتی ست
که مورد قبول اکثریت ایرانیان است و دقیقا بعلت همین میزان تاثیر گذاری،مورد حملات تند مخالفان
اندیشه او و مریدان رهبر ایران قرار گرفته است. نمیشود با اندیشه های آیت الله خامنه ای و نماینده
ایشان در روزنامه کیهان و همچنین سایتهای رجا نیوز و خبرگزاری فارس و ... در قبال آقای خاتمی
هم صدا بود و ادعای تلاش برای آزادی سیاسی در جامعه ایران را هم داشت! کسانیکه با کیهان و
محافل تندرو بر علیه آقای خاتمی همصدایی دارند اگر فردای ایران به قدرت برسند بلایی بدتر از
آقای خامنه ای و نمایندگانش بر سر ایران می آوردند.
من هم به آقای خاتمی برای دعوت ایشان برای شرکت در انتخابات مجلس و تظاهرات 22 بهمن
انتقاد دارم،اما هیچگاه به خود اجازه نمی دهم به کسی که خدمات زیادی به جامعه من کرد و خود
را در ورطه هجوم و آسیب قرار داد از الفاظ نامناسب استفاده کنم.هر چند حالا میفهمم که دعوت
ایشان برای شرکت در انتخابات مجلس درست بوده است و هنوز به صحت دعوت ایشان برای
راهپیمایی 22 بهمن شک دارم و سکوت کرده ام تا نتایج این دعوت سیاسی را دریابم.شاید آینده
بمن ثابت کند این دعوت هم بمانند آن دعوت صحیح بوده است.آقای خاتمی را باید بعنوان نماد "یک
جنبش اصلاح طلبانه در چارچوب نظام" پذیرفت،نه در قالب "رهبر یک جنبش اعتراضی" مانند
میرحسین موسوی و مهدی کروبی یا یک جنبش براندازانه مانند رضا پهلوی
افراد را در قالب آن چیزی که هستند نقد کنیم،نه در قالب یافته هایِ محبوبِ ذهنیِ خودمان.به
عبارت دیگر عده ای تمایل دارند خاتمی آنگونه باشد که آنها دوست دارند و چون نیست هر گونه
الفاظی را نثار او میکنند.این نوع آشکاری از هرزگی در فضای سیاست است و به عقیده من در
مقطع حساس فعلی مناسب جامعه ما نیست.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر