۱۳۹۲ اسفند ۶, سه‌شنبه

ضرب و شتم محمد نوری زاد در وزارت اطلاعات و نکاتی قابل تامل اندر قضاوت ما


دیشب تمام وقت به "محمد نوری زاد" فکر می کردم...چندی پس از 22 بهمن امسال یکی از دوستان مرا اینوایت کرد تا پیج محمد نوری زاد را لایک کنم.از آنجا که می دانستم صفحات فیس بوک تقلبی زیادی بنام محمد نوری زاد ایجاد کرده اند و یکی دو تا از همین صفحات فیک نیز در لیست دوستان من هستند،به سراغ قسمت پیام پیج او رفتم و گفتم اگر شما محمد نوری زاد هستی یک نشانی بمن بده تا بدانم خودتان هستید! چندی بعد پاسخی آمد که خطابش با این سطر آغاز شد: سلام نازنینم... محمد نوری زاد نشانی ای بمن داد که برای نخستین بار طی یک سال اخیر از ته دل خندیدم و برق شیطنت چشمهایم را در نوردید و آنجا بود که فهمیدم خودش است.از مسائل مختلف با او صحبت کردم و در آخر خداحافظی کردم...
شاید در بین دوستان حال حاضر من در فضای مجازی و محیط واقعی افراد انگشت شماری باشند که "طول رابطه شان" به اندازه طول رابطه من با محمد نوری زاد باشد. دوازده - سیزده ساله بودم که با شهید سیدمرتضی آوینی نزد پدرم می آمد و جلسات منظمی را با یکدیگر داشتند.جلساتی که گاهی تا نیمه های شب طول می کشید.گاهی این جلسات با صداهای بلند ختم میشد و گاهی با صرف شیرینی و شربت.اما در اغلب این جلسات من در حال بازی با ابوذر (پسر محمد نوری زاد) بودم و عالم نوجوانی را طی می کردیم؛تا اینکه روز جمعه ای خبر دادند آوینی روی مین رفته و شهید شده است.حال و روز پدرم را در آن روز دقیقا بخاطر دارم.مانند مرغ سرکنده ای بود که بال بال می زد.آن روز جمعه یکی از سخت ترین روزهای ما بود،چرا که حالا پس از گذشت بیش از بیست سال هم ،تمام آن لحظات را بیاد دارم.پس از شهادت مرتضی آوینی رابطه پدرم با محمد نوری زاد کم کم به سردی گرایید و تعداد جلساتی که آنها سر یکدیگر فریاد می زدند بیشتر شد. من که دلبسته نوری زاد بودم از تکرار این جلسات نگران بودم و ترس داشتم که مبادا او را در پی قطع ارتباط با پدرم نبینم.همان ترس اتفاق افتاد و نوری زاد به کیهان مهدی نصیری پیوست و سخت ترین اعتراضات را با قلم منحصر بفردش راهی قلب پدرم کرد.طوریکه بیاد دارم بعضا پدرم شبها از شدت ناراحتی تا صبح به خود می پیچید.
همان ایام نوجوانی از پدرم سوال می کردم چرا رابطه ات با نوری زاد به این شکل شد؟ مگر شما رابطه خوبی با هم نداشتید؟ اما او پاسخی نمی داد و با ناراحتی بفکر فرو می رفت.

گذشت و گذشت و من دورادور او را پیگیری می کردم که شروع به فیلمسازی کرده است،در عین حال که هیچکدام از فیلمهای او را هم بصورت جدی پیگیری نکردم.پس از حوادث سال 1388 اندکی پس از اینکه از بازداشت موقت سپاه رها شدم روزی پدرم به منزل آمد و دیدم "برزخ" است.گفتم چه شده؟ گفت: محمد نوری زاد را گرفته اند و طوری در زندان شکنجه اش کرده اند که چهار ساعت در کما بوده است.من که هنوز دلبسته نوری زاد بودم بشدت آشفته شدم،اما در گفتار و حالت پدرم متوجه نکته مهمی شدم؛او هنوز محمد نوری زاد را دوست داشت.می شد این را در نوع گفتار و رفتارش فهمید.

دیشب داشتم نوری زاد بیست سال پیش را با نوری زاد کنونی مقایسه می کردم،به نکته مهمی دست یافتم.آن این بود که محمد نوری زاد در هر مقطعی از زندگی اش هر کاری که انجام داده از روی "اعتقادش" انجام داده است.چه آن زمان که یک تنه سپر بلای آقای خامنه ای شد،چه این زمان که یک تنه مانند موریانه پایه های تخت شاهی او را می خورد.هر دو از روی اعتقاد و شناخت واقعی قلبی اوست.به همین خاطر نه آنگاه متزلزل بود و نه امروز در تردید است.او انسانی ست با "پرنسیب اعتقادی و اخلاقی" بالا.

گاهی قضاوت برخی از دوستان درباره او را که می بینم قلبم به درد می آید.برخی ابراز میکنند ما به او شک داریم که مهره حکومت باشد.این دسته از افراد یا علاقه خاصی به فیلمهای "کارآگاه پوآرو" و "کارآگاه گجت" دارند یا اساسا فیلم تخیلی زیاد می بینند.گمان می کنند جمهوری اسلامی هم مانند حکومت پادشاهی انگلستان است که اکنون تخمی بکارد و بنشیند تا 50 سال آینده محصول آنرا برداشت کند! جمهوری اسلامی از هفته بعد خود خبر ندارد،حالا بیاید روی محمد نوری زاد سرمایه گذاری کند تا ما را فریب دهد؟ خب که چه؟ فریب دهد تا چکارمان کند؟ من تا بحال هر چه از نوری زاد دیده و شنیده ام جز صداقت و اعتقاد و انصاف نبوده است.چه آن زمان دورش،چه این زمان نزدیکش.اندکی انصاف هم بد نیست.گروهی دیگر می گویند چرا نظام با او برخورد نمی کند؟ باید گفت اگر نظام با او برخورد کند خیال شما راحت می شود که نوری زاد عامل نظام نیست؟ نظام از برخورد با امثال نوری زاد هراس دارد.چرا؟ چون این افراد مجاهدان جبهه های جنگ بوده اند و نگاه بسیاری ازدلسوزان و دل شکستگان سالهای اخیر جمهوری اسلامی به نوع برخورد با نوری زاد است.برخورد شدید نظام با او باعث ریزش افراد زیاد معتقد به جمهوری اسلامی می شود.استراتژی نظام در مواجهه با محمد نوری زادها در وهله نخست برخورد سخت و خشن برای ترساندن آنهاست.اما اگر آنها نترسند نظام چاره ای جز تحمل آنها ندارد.این استراتژی را در نوع برخورد نظام با اعتراض "سردار حسین اعلایی" هم مشاهده کردیم.سیستم امنیتی قرار نیست با هر فردی برخورد مشابه با دیگری را داشته باشد.همین که عده ای محمد نوری زاد را عامل نظام می دانند(چون نظام با او برخورد حذفی نمی کند)موفقیت دستگاه امنیتی ست.این مسائل برای کسانی قابل درک است که ساختار قدرت در ایران را می شناسند.برای افرادی که نمی شناسند قابل درک و فهم نیست.فراموش نکنیم قضاوت درباره یک موضوع باید با شناخت کافی توام باشد.

خواسته های او از جنس برخورد امنیتی نیست.قدم زدن جلوی درب وزارت اطلاعات در کدام قانون جرم است؟ برافراشتن پرچم صلح و دوستی جرم است؟ کدام احمق به جنگ کسی می آید که پرچم سفید صلح و دوستی برافراشته است؟ عکس امروز محمد نوری زاد مانند کاردی بر دل من نشست.ته چهره اش ظلم و ستم و معصومیت سالهای پیش را مشاهده کردم.او صدای مظلومیت ملتی ست که چکمه های ستم، گرده هایشان را خم کرده است.او سه خواسته مشخص دارد که یکی از آنها بازگرداندن وسایل گرانقیمتش است.این وسایل که شامل چند دستگاه مونتاژ و کامپیوترها و هارد دیسک های مربوطه است از فردی اجاره شده است و بصورت امانت نزد او بوده است تا فیلمهایش را با آن ساخته و تکمیل کند.کارد را به استخوان و جان او رسانده اند.کسانیکه آگاهند می دانند بابت اجاره این دستگاهها هر روزه باید صدها هزار تومان هزینه پرداخت کرد.این دستگاهها از سال 88 نزد اطلاعات مانده و لابد او از همان تاریخ در حال پرداخت هزینه های روزانه آن به صاحب آنهاست. اغلب افرادی که بازداشت شده اند وسایلشان هنوز در اوین مانده است. خود من چند بار پیگیری وسایلم را از بازجویم کردم و هر بار حرفی زد و در آخر گفت: آن وسایل را فراموش کن! کاش اگر کمکی نمی توانیم بکنیم(که می توانیم) نمک بر زخم هم نپاشیم.

متاسفانه او جلوی درب وزارت اطلاعات "دولت تدبیر و امید" مورد ضرب و شتم و هتک حرمت واقع شده است و وزیر اطلاعات و مسئولین ذیربط دولت آقای روحانی "باید" پاسخگوی این هتک حرمت شنیع باشند.به ماله کشان محترم هم عرض میکنم که این اتفاق قابل "ماله مالی" نیست.


https://www.facebook.com/rooholah.zam
http://rahedigar.net/1392/12/07/parsham-solh/

۱۳۹۲ اسفند ۵, دوشنبه

استنکاف مامورین زندان از اجرای دستور پزشک درباره حسین رونقی ملکی + سند

ماههای اخیر تهران بسیار سرد بود.دمای شهر مشهد برای نخستین بار طی پنجاه سال اخیر به 28 درجه زیر صفر هم رسید. تهران هم سرمای زیادی را تحمل کرد. یکی از دوستان در همان روزهای سرد نوشته بود؛ لباس گرم پوشیدم تا از خانه بیرون بروم.تا وسط راه که رسیدم با خود فکر کردم که من امروز کاری ندارم و بهتر است در منزل کنار بخاری باشم!


کسانیکه در روزهای سرد زمستان در زندان اوین محبوس بوده اند نیک میدانند که آن زندان نه سیستم گرمایشی منظم و مرتبی دارد و نه سیستم سرمایشی درست و حسابی! در تابستان گرم سال 88 وقتی کولر بند الف را روشن می کردند، انگار موتور تراکتور را بالای سرمان روشن کرده بودند.نه میشد بخوابی و استراحت کنی،نه میشد خاموشش کرد. چون کولر سراسری بود و بقیه سلولها هم باید استفاده می کردند،ضمن اینکه اصلا کلید کنترل کولر در داخل انفرادی نبود و بیرون سلولها قرار داشت.

زمستان هم دست کمی از تابستان ندارد،گاهی بدلیل افت فشار گاز، سیستم گرمایش ضعیف یا قطع میشود و حتی زندانیان را در نوبت استحمام زیر دوش آب سرد برای مدت نیم ساعت رها میکنند تا خود را نظافت کنند.من یکبار در تابستان به اجبار به استحمام برده شدم،در حالیکه هوا گرم بود اما آب بقدری سرد بود که دندانهایم بهم برخورد میکرد. اعتراض که کردم در همان راهروی بند الف بشدت توسط زندانبان کتک خوردم!

با شرح اوصاف فوق،کسی که عمل جراحی کرده است باید در خارج از زندان استراحت کند تا دوران نقاهتش طی شود، خصوصا اینکه "پزشک متخصص" دستورات پزشکی را داده باشد.

در مورد حسین رونقی ملکی این اتفاق نیفتاد و بعد از عمل جراحیِ چهار ماه قبل، علیرغم توصیه پزشکان به زندان اوین منتقل شد و تا امروز طبق اطلاع بنده فقط دو بار طی چهار ماه اخیر جهت معالجه سرپایی به بهداری اوین منتقل شده است.

یاریگر حسین رونقی ملکی باشیم‪#‎FreeHosseinRonaghi‬

* پی نوشت:
نظریه پزشک متخصص اورولوژی و نظر کارشناسی پزشک مستقل را ذیل سند پیوست کرده ام.


https://www.facebook.com/rooholah.zam?ref=tn_tnmn

۱۳۹۲ اسفند ۴, یکشنبه

انتشار تصویر نامه پدر حسین رونقی ملکی به مسئولین جمهوری اسلامی برای نخستین بار



همانطور که اطلاع دارید حال عمومیِ زندانیِ سیاسی "حسین رونقی ملکی" در زندان مساعد نیست و از چهار ماه گذشته که کلیه چپ او برای بازیابی مجدد تحت عمل جراحی و "سوند گذاری" قرار گرفته است،او همچنان در زندان بسر می برد.


طبق نظر پزشکانِ محترم بیمارستانِ شهید هاشمی نژاد تهران،حسین بعد از عملِ کلیه چپ بصورت مداوم باید تحت نظر پزشکان آن بیمارستان ویزیت میشد تا بتواند بازیابی کلیه چپ خود را به دست آورد.اما از چهار ماه قبل و بعد از عملِ جراحیِ کلیه چپ ، او را برای ویزیت پزشکان متخصص به بیمارستان نبرده اند.این یعنی اینکه به احتمال زیاد کلیه چپ او بدون مراجعه به پزشکان مجددا از دست خواهد رفت (و به احتمال زیاد رفته است) و کلیه راست او نیز در معرض خطر جدی عفونت و از بین رفتن قرار دارد.

ذیلا برای نخستین بار تصویر نامه مورخ 1392/7/6 پدر حسین رونقی ملکی خطاب به مسئولین ارشد نظام و مقام رهبری جمهوری اسلامی را منتشر میکنم که تا این تاریخ هیچگونه پاسخی از مراجع ذیربط به این نامه و درخواست پدر حسین ارائه نشده است.

مدارک پزشکی "حسین رونقی ملکی" در دست بررسی توسط پزشکان مستقل و بی طرف است.تا بحال یک پزشک مدارک را بررسی و پاسخ پزشکی مستند خود را ارائه کرده است.منتظر پاسخ سایر پزشکان برای انتشار و نظریه نهایی پزشکی آن عزیزان هستم.

*پی نوشت:

یک - تجربه نشان داده است که با فشار مطبوعاتی و رسانه ای می شود جان زندانیان سیاسی را نجات داد یا حداقل وضع آنها را بهبود بخشید.انتشار این نامه و سایر اسناد هم میتواند کمک بزرگی از طرف شما در راستای این اقدام انسانی باشد.
دو - همانطور که قبلا عرض کردم این مدارک از مرجعی غیر از خانواده حسین رونقی ملکی برای بنده ارسال شده است.



https://www.facebook.com/rooholah.zam

۱۳۹۲ بهمن ۲۷, یکشنبه

25 بهمن و اکبر امینی - روح الله زم

25 بهمن،روز اکبر امینی ست.


25 بهمن،روز شرافت جنبش سبز و روز نمایش شرافت اکبر امینی بر بلندای تهرانست.



اکبر امینی امروز در زندان است و بخاطر درد انگشت شکسته اش توسط بازجوها در دوران شکنجه 



و بازداشت بر خود می پیچد،بدین امید که مطالباتش توسط ما فریاد زده شود و یادش در یادها زنده 



بماند.



اکبر امینی 25 بهمن در چهارراه قصر،چند قدمی مانده به دادگاه انقلاب،از نردبان جرثقیلی بالا رفت 



تا عکس شهدای جنبش سبز را بر بلندای شرافت شهر تهران به رخ شهروندان بکشد.او طناب 



آبی را به گردنش بست تا در صورت هجوم ماموران امنیتی و اصابت گلوله تک تیراندازان به خود مدتها 



از آن جرثقیل آویزان بماند و سند رسوایی ای باشد برای کاسبان فتنه. اما از آنجایی که بالا رفتن 



از نردبان یک جرثقیل،امنیت ملی کشور بزرگی مثل ایران را بخطر می اندازد،به سراغ خانواده اش 



رفتند و با تهدید آنها را به پای جرثقیل کشاندند تا اکبر امینی را به پایین بکشند و او را دستگیر 



کنند.یکماه پیش از نمایش این شرافت،برادرش بطرز مشکوکی درگذشت و اعلام کردند که علت 



مرگ مصرف قرصهای روانگردان بوده است! اما چون او پیگیر دستگیریهای گذشته اکبر امینی بوده 



است . طبیعتا مرگش نیز مرموز بنظر می رسد.



یاد و خاطره اکبر امینی را گرامی میدارم و برای رهایی او و سایر زندانیان سیاسی دربندمان از 



خداوندبزرگ تقاضای گشایش و فرج دارم.








22 بهمن 1392؛ واردات تظاهرات کننده چینی به ایران !

پس از در اختیار گرفتن بازار محصولات ایران توسط کالاهای چینی،این بار "تظاهرات کننده چینی" به 


بازار آمد.


میگن چین این بسیجیان رو طوری ساخته که با نصف کیک و بدون ساندیس سه روز متوالی میتونن 


راهپیمایی کنن 


اینهمه لشکر آمده ، به عشق رهبر آمده


رسانه های اصولگرا و "ایرادهای بنی اسراییلی" برای فشار به دولت تدبیر و امید - روح الله زم

رسانه های اصولگرا ،نوع پوشش مشاور بین المللی دکتر روحانی را مورد هجوم قرار داده و عنوان 


کرده اند کسی که پوشش اینچنینی دارد چطور منافع و استقلال کشور را میتواند تامین کند؟!!



اول - میخواهم بگویم که استفاده از "کت و شلوار" را هم میتوان به استفاده از نمادهای بیگانه 


تشبیه کرد،اینکه این رسانه ها و سیاستگذاران و متحجران حاکم بر آنها،توقع دارند همه مانند آنان 



"نعلین" و پوتین" بپوشند،دقیقا تکرار عمل آقای رضاخان پهلوی ست در اجباری کردن پوشش 



خانمها و آقایان در ایران آن زمان.



دوم - با نگاه سیاستگذاران و منتقدان فعلی آقای روحانی در درون ایران،که اتفاقا از تندروان جامعه 



نیز هستند، بسیاری از نخبگان و مغزهای این کشور در آغاز انقلاب 57 به جوخه تیرباران سپرده 



شدند و این طیف تندرو ، جامعه را با افکار مرتجع خود از اندیشمندان و نخبگانش تهی کردند و باعث 



فرار عده بسیار زیادی از اندیشمندان این کشور به کشورهای اروپایی و امریکایی شدند.با این نوع 



نگاه،حتما باید افرادی بر امور مسلط باشند که شش ماه ریش خود را نزنند،حمام هم نروند،لباس 



شیک هم نپوشند و اختلاس سه هزار میلیاردی با چفیه هم بکنند،اما از خون شهداء دفاع کنند!!



سوم - فرق "غربی" با "عربی" تنها یک نقطه است.چطور استفاده از "نمادهای عربی" در 



جامعه و میان مسئولین حکومتی ایران آزاد است،اما استفاده از "نمادهای غربی" ممنوع است؟! 



تفاوت این دو تنها یک "نقطه" است.نماد،نماد است."غربی" و "عربی" نمیشناسد!



با خواندن ادعای اعتراض این متحجران به دکتر محمود سریع القلم،بیاد سکانسی از فیلم کلاه 



پهلوی افتادم؛آنجا که خانم"وندی سیمپسون" وزیر مختار دولت انگلستان به سرکرده لاتها و چماق 



بدستها در داخل ماشینش پول داد که شعار "مرده باد انگلیس" و "مرده باد پهلوی" در خیابانها سر 



دهند و فضای کشف حجاب ایجاد شده توسط رضا شاه پهلوی را برای "کشف حجاب شدگان" 



ناامن کنند تا بر قشر مذهبی و معترض جامعه تسلط یابند.



این سکانس مدتهاست ذهن مرا به خود مشغول کرده و مرا بیاد تحریک کنندگان و شعار دهندگان و



 سازمان دهندگان تجمعات بر علیه امریکا و طرفداران "گزینه های روی میز" می اندازد.



لزوم هماهنگی برای واکنشهای مدنی مسالمت آمیز و بدون خشونت در قبال موضوع رفع حصر و آزادی زندانیان سیاسی - روح الله زم

طبق اطلاعات واصله،پرونده حصر آقایان موسوی،کروبی و خانم رهنورد از نظر تیم حاکمیتی 


جمهوری اسلامی بسته شده است و "تلاشهای زیاد" آقای روحانی در خصوص رفع حصر این عزیزان 



و آزادی زندانیان سیاسی در این مقطع با بن بست کامل مواجه شده است. بعید هم هست در 



آینده ای نزدیک درباره رفع حصر اقدامی مهم از طرف نظام انجام شود.


یکی از دلایلی که میتواند سیستم امنیتی و تصمیم گیران حصر را به عقب نشینی وادار کند 


اعتراضات مدنی سازمان یافته و "بدون خشونت" است.پیشنهاد چندی قبل آقای عیسی سحر خیز 



برای "اهدای خون" در ماه محرم تاثیر شگرفی در تیم حاکمیتی جمهوری اسلامی گذاشت و آنها را 



دستپاچه کرد و باعث ایجاد فضا برای دولت و چانه زنی شد.اگر افراد مورد اعتماد مردم دست بکار 



شوند و فراخوانهای مشابه این چنینی یا یک راهپیمایی با وفاق همگانی را برنامه ریزی کنند میشود 



برای رفع حصر کاری کرد.در غیر اینصورت حصر ادامه دارد و برای برداشتن آن فقط باید آرزوی مرگ 



تصمیم گیران را داشته باشیم.

نکته مهمی که وجود دارد اینست که دولت آقای روحانی برای برآوردن مطالبات ملی و خواسته های 



مردم،احتیاج به حضور مردم و بیان مطالباتشان دارد.تا زمانیکه مردم مطالباتشان را پیگیری کنند فضا 



برای چانه زنی وجود دارد.اگر مطالبات پیگیری نشود و برنامه ریزی صحیحی از سوی جنبش سبز 



صورت نگیرد،دولت هم نمیتواند چانه زنی کند و مطالبات پیگیری نمیشود.



ملاحظاتی در این زمینه وجود دارد که ناگزیرم اشاره ای به آنها بکنم:

یک - من منکر وجود آرامش در کشور برای پیگیری مطالبات در کشور نیستم.در این مقطع ایجاد 



فضای خشونت در کشور برای این دولت از "سم" هم مهلک تر است و باعث بدست گرفتن فضای 



تصمیم گیری توسط افراطیون و از دست رفتن فضا برای دولت آقای روحانی و تصمیم گیرانش می 



شود.



دوم - جلسه "سفیران سبز امید" که قرار است در پاریس برگزار شود اقدامی پسندیده توسط برگزار 



کنندگان است و باعث ایجاد فضای چانه زنی می شود،اما مهم تر از آن اینست که این فضا در داخل 



کشور هم توسط مردم و جنبش سبز پیگیری شود.

سوم - دلیل مخالفت با حضور منتقدین و معترضین در راهپیمایی 22 بهمن این بود که ما نمی 


توانستیم در این راهپیمایی حضور خود را به رخ حاکمیت بکشیم.نیروها متفرق بودند و اصلا در این 



راهپیمایی دیده نمی شدند.ما باید فضایی را ایجاد کنیم که "زمین" ما باشد،نه در زمین حاکمیت 



بازی کنیم.به عبارت دیگر باید فضایی را ایجاد کنیم تا آنها در زمین ما بازی کنند.دغدغه دوستان 



اصلاح طلب و سبزمان هم برای حضور در این راهپیمایی برای من قابل درک است و به آن احترام 



می گذارم.اما بازی کردن در زمین حاکمیت برای یک جنبش اعتراضی از اشتباهات استراتژیک است 



و نتیجه ای را در بر ندارد.



چهارم - دعوت عده ای از عناصر مشکوک در فضای مجازی برای "سکوت" و فضا دادن به دولت آقای 



روحانی،دعوتی مشکوک،از جهل یا مرتبط با سیستم امنیتی ست.این را میدانم که ایجاد سکوت در 



فضای فعلی خواسته حاکمیت است تا مطالبات به دست فراموشی سپرده شود و فضای سکون 



ایجاد شود.در فضای سکون دولت آقای روحانی دستش کاملا بسته است.این دولت احتیاج به فضا 



برای بازی دارد و سکوت این فضا را ایجاد نمی کند.دولت در محاصره تندروان و رانتخواران قرار گرفته 



است .اگر خواهان دستیابی به مطالبات هستیم باید طوری طراحی کنیم که فضا برای "چانه زنی" 



دولت با تصمیم گیران مرتبط ایجاد شود.در آنصورت موفق خواهیم بود.

پنجم - از شخصیتهای مورد اعتماد و مقبول مردم میخواهم شجاعانه به میدان بیایند و فضا را برای 


دولت آقای روحانی و مردم ایجاد کنند تا در قالب راهپیمایی یا "جنبش های اعتراضی مدنی بدون 



خشونت" مطالبات مردم را پیگیری کنند.این دولت احتیاج به فضا برای مانور دارد.پیشنهاداتی از 



جنس پیشنهاد آقای عیسی سحرخیز در فضای انسداد فعلی بسیار موثر است و زمین بازی را برای 



دولت ایجاد و فضا را بنفع جنبش سبز فراهم خواهد کرد.



* پی نوشت:



دیروز مطلبی را نوشتم که اشاره مستقیم آن،ایجاد فضای مدنی و سیاسی برای مانور دولت آقای 



روحانی بود.خلاصه آن مطلب (که در فیس بوک بنده قابل دسترسی ست) آن بود که رای دهندگان 



به آقای روحانی و حتی کسانی که به ایشان رای نداده اند(بدلیل اینکه ایشان رییس جمهور تمام 



مردم ایران است) باید فضایی را ایجاد کنند تا قدرت چانه زنی دولت با تصمیم گیرندگان و افراطیون و 



هجمه کنندگان بالا رود و دولت بتواند تسلط خود را بر امور سیاست داخلی کشور پایدار کند. 



خواهش من این بود که با حرکتهای مدنی و حتی اعتراضات مسالمت آمیز بدور از خشونت،فضای 



لازم را برای طرح مطالبات ایجاد کنیم تا دولت بتواند به این فضا ورود کند و مطالبات مردم و رای 



دهندگانش را پیگیری کند.بعنوان نمونه از اعتراض مدنی "اهدای خون در محرم" نام بردم که آقای 



عیسی سحرخیز زحمت ارائه آن را کشید و خوشبختانه با همگرایی نیروهای داخل و خارج کشور 



به نتیجه رسید و باعث دستپاچگی و عصبانیت نیروهای امنیتی شد و فضای چانه زنی را برای 



دولت آقای روحانی فراهم کرد.



خوشبختانه امشب مصاحبه ای را در سایت کلمه از آقای سحرخیز مطالعه کردم که با استاتوس 



دیروز من،شباهت آشکاری دارد و نشان می دهد که نخبگان کشور شرایط را بدقت رصد و مورد 



بررسی قرار می دهند.



ایشان در قسمتی از مقاله بیان کرده است:

مطالبه رفع حصر و آزادی زندانیان سیاسی باید دائم تکرار شود و اقدام‌های عملی صورت بگیرد که 



خواسته‌های مردم را مطرح کند. او با این گفته که پایان دادن به محدودیت‌های میرحسین موسوی، 



مهدی کروبی و زهرا رهنورد باید در سکوت پیگیری شود مخالف است و می‌گوید: اگر سکوت شود و 



خواسته‌ها و مطالبه‌ها مطرح نشود و بحث رفع حصر و حبس را ما کنار بگذاریم آقای روحانی هم 



جایی برای چانه‌زنی نخواهد داشت.



شما را به خواندن این مقاله دعوت میکنم.بنظرم راهکارهای آقای سحر خیز در این مقطع میتواند 



برون رفت از انسداد سیاسی ایجاد شده توسط نیروهای اصولگرا و هجومگرا را بدنبال داشته باشد.





نامه روح‌الله زم به رهبر ایران در مورد بدرفتاری در زندان - (بی بی سی فارسی) / 30 بهمن 1390

روح‌الله زم، فرزند محمد علی زم، مدیرکل سابق حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی در ایران در نامه‌ای به آیت‌الله علی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی، از شکنجه‌ و بازجویی در زندان سخن گفته است.
به گزارش سایت کلمه، آقای زم در بخشی از این نامه با اشاره به تحمل حبس انفرادی طولانی مدت و ضرب و شتم در زندان نوشته است: "آن سربازجوی محترم که اکثر زندانیان سیاسی را مورد بازجویی و هتاکی قرار می‌داد، کسی نبود جز برادر وزیر اطلاعات، حیدر مصلحی".

این دومین نامه آقای زم به آیت الله خامنه‌ای است. آقای زم در سال ۱۳۸۸ در تهران بازداشت و به زندان اوین منتقل شد.
در بخشی از این نامه با انتقاد از آیت الله خامنه ای آمده است: "اطمینان کافی دارم شما نیز به مانند شاه سابق ایران صدای ملت را زمانی خواهید شنید که دیر شده است. اما یک فرق اساسی میان شاه فقید و شاه فعلی ایران وجود دارد. او برای آرام نمودن خشم مردم و جلوگیری از کشتار مردم از ایران خارج شد و آینده سیاسی خود را به دست سرنوشت ملت ایران سپرد، اما شما قصد واگذاری حکومت و سپردن سرنوشت به دست ملت ایران را ندارید."
آقای زم در این نامه با توصیف برخی از شکنجه‌هایی که بر او و برخی از دیگر زندانیان رفته، نوشته است: "درحالیکه دو دستم با دستبند، به میله‌های فلزی بسته شده بود، ساعتها در حالت خمیده در آن مکان نگهداری می‌شدم تا اعترافات مورد نظر بازجویان علیه پدر، مهدی هاشمی رفسنجانی، غلامحسین کرباسچی، محمد خاتمی و مهدی کروبی از من اخذ کنند."
پیش از این نیز برخی از فعالان سیاسی و منتقدان به دولت به آیت الله خامنه‌ای نامه نوشته‌اند.
مهدی خزعلی، وبلاگ نویس منتقد در آبان ماه به رهبر ایران نامه ای نوشت که در بخشی از آن آمده بود: "اطراف شما را مداحان و ثناگویان و متملقان گرفته اند، چاپلوسی و دستبوسی و پابوسی بیداد می کند، یکی چفیه را به تبرک می برد، دیگری به عبای شما تبرک می جوید، جمعی بوسه بر جایگاه شما می زنند و جماعتی قدمگاه شما را مسح می کنند، تمسک به کلام شما ناسخ آیه و روایت است، غالیان شما را بالاتر از خدا می دانند، در این هیاهوی بازار آهنگران، که عمود خیمه را در کوره مدح و ثنا نهاده و هر یک با تملق و چاپلوسی پتکی بر آن می کوبند، چه جای سخن نقاد است؟"
آقای خزعلی که بیش از یک ماه پیش بازداشت شد، در اعتراض به شرایط خود دست به اعتصاب غذا زد و در حال حاضر در بیمارستان قمر بنی هاشم بستری است.
عبدالکریم سروش متفکر دینی و از منتقدان حکومت ایران نیز در دی ماه در نامه سرگشاده ای به رهبر ایران با اشاره به سرنوشت منتقدانی چون محمد نوری زاد و احمد زیدآبادی می نویسد: "چرا با ناقدان و مخالفان چنین می کنید؟ از مقید شدن قدرت مطلقه می ترسید؟ مگر آنان جز این می گویند که بازی سیاست را به قاعده کنید و جامه ریاست را به اندازه ببرید؟ می ترسید که دیگر نتوانید با اشاره انگشتی دفتر حیات کسی را ببندید؟ این همه که مردم را در خطابه ها به تقوا دعوت می کنید، آیا می شود به انتقاد هم دعوت کنید؟"
http://www.bbc.co.uk/persian/iran/2012/02/120219_l21_zam_khameni_letter_prison.shtml

قتل علنی؛ محاکمه غیر علنی - روح الله زم

در روزهای گذشته دادگاه سعید مرتضوی دادستان سابق تهران بصورت غیرعلنی و به اتهام “مشارکت در بازداشت غیرقانونی” و “معاونت در تنظیم گزارش خلاف واقع” برگزار شد.
پیش از آن دادستانی تهران اعلام کرد: او از “اتهام معاونت در قتل” تبرئه شده است.
پس از حوادث انتخاباتی سال ۱۳۸۸ حکومت ایران اقدام به بازداشت غیرقانونی شمار زیادی از معترضین به نتایج انتخابات کرد و با دستور قاضی مرتضوی , متهمان به بازداشتگاه کهریزک و زندان اوین منتقل و چهار نفر از دستگیر شدگان در بازداشتگاه کهریزک به قتل رسیدند و تعداد زیادی نیز مورد شکنجه های جسمانی از جمله تجاوزات جنسی قرار گرفتند.
بنا به اظهارات برخی شاهدان عینی , سردار احمد رضا رادان جانشین فرماندهی انتظامی تهران بزرگ هر صبحگاه با هلی کوپتر اختصاصی به بازداشتگاه کهریزک مراجعه و اقدام به صدور فرمانهای سازمانی از جمله شلاق و شکنجه و … در جهت تحدید حقوق قانونی متهمان می کرده است.
به نظر می رسد برپایی این دادگاه پس از اتفاقات یکشنبه سیاه در مجلس ایران و نزاع بوجود آمده میان محمود احمدی نژاد و علی لاریجانی , بیشتر محلی برای انجام تسویه حسابهای درون حاکمیت باشد تا مجالی برای برپایی عدالت. خصوصا اینکه تعریف عناوین اتهامی در کیفرخواست صادر شده توسط دادستانی تهران , یاد و خاطره دادگاه غیرعلنی برپا شده برای متهمان کوی دانشگاه تهران را تداعی می کند. در حادثه ۱۸ تیرماه سال ۱۳۷۸ در حمله گروهی از ماموران نیروی انتظامی و لباس شخصی ها به کوی دانشگاه تهران , سه نفر از دانشجویان کشته و یک نفر ناپدید شد و دانشجویان زیادی نیز مجروح و اموال بسیاری تخریب گردید . 
بطوریکه شدت جراحات یکی از دانشجویان به حدی بود که باعث شد یکی از چشمهایش را تخلیه نماید. دادگاه این حادثه در مجتمع قضایی نظامی تهران برپا و “عروجعلی ببر زاده” سرباز وظیفه نیروی انتظامی بخاطر دزدیدن یک “ریش تراش” در آن حادثه محکوم شد .
پس از نزاع مجلس شورای اسلامی , سعید مرتضوی به مدت ۲۴ ساعت بازداشت شد و آیت الله آملی لاریجانی رییس قوه قضاییه فی الفور به ملاقات آیت الله علی خامنه ای رهبر ایران شتافت و بدون هر گونه اظهارنظری پیرامون این ملاقات , سعید مرتضوی چند ساعت بعد آزاد شد.سعید مرتضوی نیز پس از آزادی خود را “سرباز ولایت” خواند. چند روز بعد آیت الله خامنه ای در ملاقات تعدادی از مردم تبریز به محکومیت حوادث مجلس شورای اسلامی پرداخت و جمیع “اطراف” حادثه را محکوم و سپس استیضاح وزیر کار را بخاطر پرونده سعید مرتضوی , ” عملی خطا و اشتباه” توصیف کرد.پس از این سخنان بود که قوه قضاییه اعلام کرد دادگاه جنایات کهریزک بزودی برپا می شود .
نگارنده به یاد دارد که در حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ ,سعید مرتضوی دادستان عمومی و انقلاب تهران و قاضی حداد معاون وقت امنیتی همان دادستانی , به چه شیوه هایی اعمال غیر قانونی خود را بی پروا و بدون در نظر گرفتن حقوق قانونی متهمان به اجرا گذاشته و از هیچ پاسخگویی نیز هراس نداشتند.
پس از افشای جنایات کهریزک توسط مهدی کروبی و محمد داوری در بند الف زندان اوین , شاهد حضور فردی بودم که از شاهدان جنایت کهریزک بود. او عباس … و یکی از شاهدان معرفی شده توسط مهدی کروبی به هیئت سه نفره منصوب رییس قوه قضاییه وقت (هاشمی شاهرودی) در آن زمان بود. سازمان اطلاعات سپاه , وی را دستگیر و به اوین آورده بود تا علیه مهدی کروبی شهادت داده و ادعاهای شیخ را در افشای جنایات کهریزک تکذیب نماید.متاسفانه واقع امر این بود که به وی طی فرایندی بسیار خشن , تجاوز جنسی صورت گرفته بود.
به عقیده نگارنده , غرض از برپایی دادگاه نمایشی متهمان کهریزک سه عامل بیشتر نیست :
یک: رفع و رجوع پرونده ای که بمدت چهار سال مانند استخوانی در گلوی نظام گیر کرده است .واقعیت این است : مادامیکه دادگاهی با همین نام و بصورت علنی برای اجرای “عدالت واقعی” برپا نشود و متهمین پرونده متشکل از سه قاضی فراخوانده شده به دادگاه فعلی , سردار احمد رضا رادان , سردار حسین ساجدی نیا و سردار احمدی مقدم …برپا نشود , این پرونده نیز مانند پرونده دو حمله جداگانه به کوی دانشگاه تهران ( ۸۸ و ۱۳۷۸ ) , تهاجم به مجتمع مسکونی سبحان واقع در بلوار کاوه , پرونده قتلهای زنجیره ای و …مفتوح خواهد ماند و بعنوان سند دیگری از فجایع انسانی در نظام جمهوری اسلامی ایران ثبت خواهد شد.
دوم: حکومت ایران به این نتیجه رسیده است که با توجه به سرکوب شدید مردمی در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ و مفتوح ماندن پرونده آن انتخابات , نمی تواند مردم را به مشارکتی گسترده در انتخابات آتی دعوت نماید . لذا نیاز مبرم به ایجاد موج و بسترهای مناسب برای موج سواری حامیان خود در این انتخابات دارد و چه عاملی بهتر از اینکه نماد جنایات کهریزک (سعید مرتضوی ) را محاکمه و به اتهام جرایمی “غیر واقعی” , به جزای اندکی برساند و بدین وسیله بر “پروپاگاندای تریبونهای حکومتی” سوار و تنور انتخابات را داغ نماید.
چه اینکه پیش بینی می شود , حکومت از برپایی دادگاههای دیگری در آستانه انتخابات استقبال و موج سازی های وسیعی را نیز درآن دادگاهها ایجاد نماید. یکی از این محاکم , طبعا دادگاه برپا شده برای “مهدی هاشمی” فرزند آیت الله هاشمی رفسنجانی است . حکومت بدین وسیله تلاش خواهد کرد که همانند انتخابات سالهای ۱۳۸۴ و ۱۳۸۸ تلاش نماید تا مجددا منازعه بین ” فقیر و غنی ” را در جامعه به راه انداخته و از حاصل تخریب مجدد هاشمی رفسنجانی در این نزاع نمایشی , احمدی نژاد دیگری را بر کرسی ریاست جمهوری بنشاند و بدین وسیله به اهداف خود در همراه کردن تعدادی از مردم در انتخابات دست یافته و همزمان نیز خود را در دیدگان عوام الناس مبرا از خطا جلوه دهد .
سوم: قرار نیست که سعید مرتضوی و دو معاون وقتش در این دادگاه , به مجازاتهای سنگین محکوم شوند . سعید مرتضوی قرار است که به جرم همراهی و نزدیکی با دولت محمود احمدی نژاد در سالهای اخیر , صرفا متنبه شود . این تنبیه نیز حاوی پیامی ست برای احمدی نژاد که اگر قرار باشد به اعمال خود و سرپیچی از فرامین بیت رهبری و سپاه پاسداران ادامه دهد , در آینده ای نه چندان دورممکن است گوش او و یارانش هم تابانده شود. اما همانطور که گفته شد ,اگر ” تاریخ مصرف” سعید مرتضوی برای رهبر ایران تمام نشده باشد , او مجازات جدی ای نخواهد شد و این دادگاه هم عدالت را جاری نخواهد ساخت.
اما دونکته مهم را حتما نباید از قلم انداخت :
خبر اخیر منتشر شده در سایت سحام نیوز و اعلام نقل قولی از نزدیکان دولت احمدی نژاد , از قصد قبلی سعید مرتضوی برای نشان دادن مدارک و مستنداتی از مجتبی خامنه ای فرزند رهبر ایران در جلسه علنی دادگاه حکایت دارد. این خبر را باید در کنار اظهار نظر منتشر شده یکی از نمایندگان مجلس در ماههای اخیر گذاشت . نقل است زمانیکه ” غلامعلی حدادعادل ” به ملاقات مرتضوی می رود تا او را متقاعد به تقدیم استعفای خود از مدیرعاملی سازمان تامین اجتماعی نماید , سعید مرتضوی خود را بیگناه معرفی کرده و با نشان دادن برگه ای افشاء می نماید که ” فرمان اعزام متهمان به بازداشتگاه کهریزک را سردار حسین نجات فرمانده سپاه حفاظت ولی امر (سپاه حفاظت از جان رهبر ایران) صادر کرده است ” .
اینجاست که باید “سردار نجات” را نیز یکی از عوامل موثر پشت پرده در صدور فرامین سرکوب معرفی کرد .در حالیکه رسانه ها هم از پرداختن به نقش وی در صدور فرمانهای مشابه سرکوب (کوی دانشگاه سالهای ۷۸ و ۸۸ ) مغفول مانده اند.
با در نظر گرفتن موارد فوق , استنباط می شود قرار نیست در دادگاه اخیر عدالتی اجرا شود.
این استخوان نیز مانند تمام استخوانها لابلای زخمهای مردم باقی خواهد ماند.
http://sahamnews.org/1391/12/248970/
BalatarinFacebookTwitterGoogle+EmailPrint